سرجمع
معنی کلمه سرجمع در فرهنگ معین
معنی کلمه سرجمع در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سرجمع در ویکی واژه
جزو.
برگزیده، نخبه.
جملاتی از کاربرد کلمه سرجمع
سرجمع و بهطور خلاصه خشکی دهان و گلو هنگام برخاستن از خواب، خستگی و خواب آلودگی در طی روز، سردرد هنگام برخاستن از خواب، تغییر در خلق، کاهش میل جنسی، اشکال در تمرکز و یادگیری، تحریک پذیری، کاهش توان یادگیری، تغییر شخصیت، احساس خستگی و افسردگی در طی روز، خرخر با صدای بلند، خواب شبانهای که باعث تجدید قوا نشود، سوزش سر دل، تعریق شدید هنگام خواب، تکرار ادرار در شب، افزایش سریع وزن و بی خوابی از علایم آن است.
مجموع چون شوم چو به تبریز شد مقیم شمس الحقی که او شد سرجمع هر علا
توبه بشکستند ما را برسرجمع آشکارا برسرجمع آشکارا توبه بشکستند ما را
و در احکام مروت غدر به چه تاویل جایز توان داشت؟ و بارها بر سرجمع با او ثناها گفته ام و ذکر خرد و دیانت و اخلاص و امانت او بر زبان رانده، اگر آن را خلافی روا دارم بتناقض قول و رکت رای منسوب گردم و عهد من در دلها بی قدر شود.
عمر عبدالعزیز طول مسجدالنبی را ۲۰۰ ذراع و عرض آن را از قسمت جنوبی ۲۰۰ ذراع و از قسمت شمالی به ۱۸۰ ذراع رسانید، یعنی سرجمع آنچه پس از توسعهٔ عثمان به مسجدالنبی افزوده عبارت است از ضلع جنوبی خاور به باختر مسجد، حدود پنجاه آرش، و بَرِ شمالیاش حدود چهل آرش و درازای مسجد از قبله به شام (جنوب به شمال) حدود چهل آرش. مساحت کل مسجد در زمان عمر بن عبدالعزیز رویهم حدود ششهزار و چهارصد و چهل متر مربع بودهاست.
زین دو مصرع برآمدش تاریخ بر سرجمع چون فزائی هاد