( سراجة ) سراجة. [ س ِ ج َ ] ( ع اِمص ) زین سازی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). سراجه. [ س ِ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) نام مرضی است که بر اسب و استر عارض شود. ( آنندراج ) ( برهان ).مرضی است مخصوص اسب که بدنام نیز گویند. ( رشیدی ). سراجه. [ س ِ ج َ ] ( اِخ ) نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. ( برهان ) ( آنندراج ). دهی است از دیههای قم. ( رشیدی ). سراجه 30 دیه است. ( تاریخ قم ص 58 ). پنجم درب [ از هفت درب قم ] تلقجار که آن راه سراجه است. ( تاریخ قم ص 27 ). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه ، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. ( تاریخ قم ص 65 ). سراجه. [ س ِ ج َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سلطان آباد بخش حومه شهرستان سبزوار و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. و محصول آن میوه و شغل اهالی زراعت است. از طریق سلطان آباد میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). سراجه. [ س َ ج َ ] ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم.دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، صیفی ، پنبه ، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
معنی کلمه سراجه در فرهنگ فارسی
دهکده کوچکی است در ۱۸٠ کیلومتری تهران و ۴٠ کیلومتری جنوب شرقی قم مشرف به دریاچه حوض سلطان که قبل از خروج گاز و نفت از حوالی آن اهمیتی خاص نداشت . در سالهای اخیر چاه شماره ۲ سراجه در عمق ۲۴۵۴ متر به گاز رسیده و توجه دنیا را بدین منطقه جلب نمود . حفاری تا عمق ۲۶۱۷ متر ادامه یافت . طبق آزمایشی که بعمل آمده معلوم شد که روزانه میتوان از این چاه ۲۸٠٠ بشکه نفت سبک و قریب ۴٠ میلیون فوت مکعب گاز طبیعی بدست آورد . سپس دو چاه دیگر در این ناحیه حفر شد که حفاری آنها پس از رسیدن به گاز و نفت در عمق بیش از ۳۵٠٠ متر همچنان ادامه دارد . بطوریکه مهندسان و کارشناسان تخمین زده اند این منابع دارای ۲۲٠٠٠٠ میلیون متر مکعب گاز طبیعی و ۴٠٠ میلیون بشکه نفت سبک میباشد . در نظر است که گاز طبیعی سراجه برای مصرف کارخانه های صنعتی و مرکز ایجاد نیرو بکار برده شود . قصبه مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم .
جملاتی از کاربرد کلمه سراجه
و عن ابی سعید رضی اللَّه عنه قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «القلوب اربعة فقلب اجرد فیه مثل السّراج یزهر، و قلب اغلف مربوط بغلافه و قلب منکوس و قلب مصفّح فامّا القلب الاجرد فقلب المؤمن و سراجه فیه نوره، و امّا القلب الاغلف فقلب الکافر، و امّا القلب المنکوس فقلب المنافق. عرف ثم انکر، و امّا القلب المصفّح فقلب فیه ایمان و نفاق، فمثل الایمان فیه کمثل البقله یمدّها الماء الطّیب، و مثل النّفاق فیه کمثل القرحة یمدّها القیح و الدّم، فایّ المدّتین غلبت الأخری غلبت علیه.»
امامزاده طیب و طاهر مربوط به دوره تیموریان و در شهرستان قم، در کنار جاده قم به سراجه واقع شده است. این اثر در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۲۶۹۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آبانبار سراجه مربوط به دوره صفوی است و در شهرستان قم، بخش مرکزی، روستای سراجه واقع شده و این اثر در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۶۳۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ هذا جواب قوله: اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی و العضد القوة، یقال: عضده و عاضده اذا اعانه و قوّاه و تقول فلان عضدی و یدی و منه قول رسول (ص) و هم ید علی من سواهم، وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً السّلطان الحجة سمّیت به لانّه یستنیر به الحق من الباطل، و سمّی الزّیت سلیطا لشدّة ضوء سراجه. و قیل السّلطان هاهنا رعب فی قلب فرعون یمنعه عن الهمّ بقتلهما او اذاهما فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما این جواب آنست که گفتند: إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغی سخن اینجا تمام گشت آن گه ابتدا کند گوید: بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ اینجا تقدیم و تأخیر است. یعنی انتما و من اتّبعکما بآیاتنا الغالبون و روا باشد که بآیاتنا متّصل بود به نجعل علی تقدیر: و نجعل لکما بآیاتنا سلطانا فلا یصلون الیکما. ای و نجعل لکما حجة دالّة علی النّبوّة بآیاتنا ای بالعصا و الید و سائر الآیات. ثمّ قال مبتدءا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ. موسی آن شب که از دور آتش دید عیال را گفت: امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً ایشان را بگذاشت و روی بر سوی آتش نهاد. وادی مقدّس بود نام آن طوی و برابر آن کوه زبیر بود آن کوه که طور سینا گویند. و قومی گویند زبیر دیگر بود و طور سینا دیگر، زبیر آن کوه بود که آن را تجلّی افتاد و پاره پاره گشت و طور سینا آن کوه بود که موسی بر آن با حق سبحانه و تعالی مناجات کرد موسی چون بنزدیک آن درخت رسید نور دید بر درخت امّا بچشم موسی آتش مینمود موسی بشکوهید از آن درخت دل تنگ گشت و متحیّر ماند پشت بساق درخت باز نهاد، ندا شنید که یا موسی یا موسی. موسی گفت: من الّذی یکلّمنی؟ کیست که با من سخن میگوید و مرا میخواند ندا آمد که: إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ همانست که آنجا گفت: إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ گفتهاند که ربّ العزه او را از بهر ادب فرمود که نعلین بیرون کن که نه روا باشد پیش مهتران رفتن با نعلین ازینجاست که پیش پادشاهان با نعلین نروند. همان شب بود که ربّ العالمین گفت: وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی اللَّه تعالی دانست که موسی همی داند که آن عصا است لکن از بهر آن پرسید تا موسی بزبان خویش بگوید که این عصای منست و از آن چه چیز آید تا اگر موسی از آن عصا چیزی دیگر بیند داند که آن قدرت خداوند است جلّ جلاله. پس دیگر باره ندا آمد که أَلْقِ عَصاکَ عصا بیفکن، موسی عصا بیفکند. مار گشت موسی بترسید و راه گریز گرفت. ربّ العالمین گفت: یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ همانست که آنجا گفت: خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی پس دیگر باره ندا آمد که اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ یا موسی دست بجیب پیراهن اندر کن و بر سینه خویش نه تا سپید و روشن بیرون آید. موسی دست بجیب پیراهن اندر کرد بیرون آورد هم چون آفتاب نور ازو همی تافت. موسی را یقین شد آن گه که آن نبوّت است و پیغامبری که او را درست همی شود. پس ربّ العالمین او را پیغام داد گفت سوی فرعون شو و پیغام ما باو گزار چنان که گفت: اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی و این عصا و ید بیضا هر دو ترا حجّت است بر درستی نبوّت و پیغام رسانیدن ما، اینست که ربّ العالمین گفت: فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ. موسی چون بدانست که او پیغامبر است و بر فرعون میباید شد حاجت خواست، گفت: رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی رب العالمین حاجت وی چنان که خواست تا آخر آیت همه روا کرد و موسی پارهای تند بود و نیز آن تندی و تیزی از وی برداشت و او را گرامی کرد و برسالت سوی فرعون فرستاد. موسی حاجتی دیگر خواست گفت: رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی.