اوحال

معنی کلمه اوحال در لغت نامه دهخدا

اوحال. [ اَ ]( ع اِ ) ج ِ وَحَل. ( منتهی الارب ). رجوع به وحل شود.

معنی کلمه اوحال در فرهنگ معین

( اُ ) [ ع . ] (اِ. ) ج وَحَل ، گل چسبنده و رقیق که پا در آن گیر کند و بماند.

معنی کلمه اوحال در فرهنگ عمید

= وحل

معنی کلمه اوحال در فرهنگ فارسی

جمع وحل

معنی کلمه اوحال در ویکی واژه

ج وَحَل ؛ گل چسبنده و رقیق که پا در آن گیر کند و بماند.

جملاتی از کاربرد کلمه اوحال

این سخن کافر چو بشنود از خلیل درگذشت اوحالی آمد جبرئیل
گفت با اوحال منظورت چه هست می کشی یا می کشی ز اینکار دست
پس سپاه شیر از جوانب درآمدند و زخمها پیاپی میزدند تا لباسِ وجود بر پیلان چنان مخرّق و ممزّق کردند که بزرگتر پارهٔ از پیلان گوش بود و از آن‌گاو طبعان حماقت‌پیمای که تا بگردن در اوحالِ تبدّلِ احوال متورّط شدند ، حدیقهٔ معرکه چندان شکوفهٔ احداق بتیر بارانِ حوادث بیرون آورد که بر زبانِ مغنّیانِ بزم ظفر و پیروزی ومنهیان آن بهارِ نوروزی همه این می‌گذشت: