التزامی

معنی کلمه التزامی در لغت نامه دهخدا

التزامی. [ اِ ت ِ] ( ص نسبی ) منسوب به التزام. رجوع به التزام شود.

معنی کلمه التزامی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به التزام . یا مضارع التزامی. یا وجه التزامی . آنست که کار را بطریق شک و دو دلی و آرزو و خواهش و مانند آن بیان کند و چون پیرو جمل. دیگر است آنرا ( وجه مطیعی ) نیز گویند : میخواهم بروم شاید بنویسم گمان میکنم برادرم رفته باشد .

معنی کلمه التزامی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:وجه فعل

جملاتی از کاربرد کلمه التزامی

و متی نقضت شرطا من شروط بیعتی هذه او خالفت قاعدة من قواعدها او استثنیت علیها او کفّرت او تأوّلت فیها او ذکرت بلسانی خلاف ما [هو] عقیدتی او لم یوافق ظاهر قولی باطن عملی فعلیّ الحجّ الی بیت اللّه الحرام العتیق ببطن مکّة ثلثین حجّا راجلا لا فارسا فیها و ان لم اوف بهذه الیمین فلا تقبّل اللّه منّی صرفا و لا عدلا الّا بعد التزامی بشرائطها و خذلنی اللّه یوم احتاج الی نصرته و معونته و احالنی اللّه الی حول نفسی و قوّتی و منعنی حوله و قوّته و حرّمنی العافیة فی الدّنیا و العفو فی الآخرة.
جدول شماره(۱۲) (صرف بودن) در زمان حال التزامی
«در واقع شاملو با قطع‌نامه شعر جدیدی را پیشنهاد می‌کند و التزامی بسیار صریح را بر گُرده شعر می‌گذارد که شاید با ذات شعر به معنای واقعی منافات داشته باشد، ولی ضرورت زمانه، روان‌شناسی خود شاملو و اعتراض عمیق او به قرارداد از هر نوع، نگارش این شعر را ایجاب می‌کرد.»
جدول شماره(۵)صرف خوردن در زمان گذشته التزامی
گرچه دولت رضای من می‌جست التزامی ز من گرفت نخست
جدول شماره (۲)صرف خوردن در زمان حال التزامی