سردرختی. [ س َ دِ رَ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه از سر درختان حاصل شود مثل میوه و این مقابل پادرختی است ، یعنی چیزی که در پای درختان میروید مثل حاصل کشت زارها که در باغات باشند. ( آنندراج ). میوه درخت. فضول از شاخه های درخت : از برای نطفه اشجار کافور است برف بادبهر سردرختیهاست تیغ آبدار.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
معنی کلمه سردرختی در فرهنگ معین
( ~. دِ رَ ) (اِمر. ) هر میوه ای که از درخت به دست آید مثل سیب وگلابی و زردآلو.
معنی کلمه سردرختی در فرهنگ عمید
هر میوه ای که از درخت به دست آید از قبیل سیب، گلابی، زردآلو، هلو و مانند آن ها.
معنی کلمه سردرختی در فرهنگ فارسی
هرمیوهای که ازدرخت بدست آیدازقبیل سیب وگلابی ( صفت ) میوه ای که از درخت چینند ( آلو سیب زردالو هلو و غیره ) .
معنی کلمه سردرختی در ویکی واژه
هر میوهای که از درخت به دست آید مثل سیب وگلابی و زردآلو.