ساختگی کردن

معنی کلمه ساختگی کردن در لغت نامه دهخدا

ساختگی کردن. [ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آماده شدن. مهیا شدن. کار سازی کردن. اسباب فراهم کردن : امیر اسماعیل سامانی... مردان آن دیه [ ورخشه ] را بخواند و گفت من بیست هزار درم و چوب بدهم و ساختگی آن بکنم ، و بعضی عمارت بر جای است. شما این کاخ را مسجد جامع سازید. ( تاریخ بخارا ص 21 ). پیرزنی را دیدم که می آمد عصابه ای بر سر بسته ، و عصائی در دست گرفته ، گفتم مگر از قافله باز مانده است ، دست به جیب بردم و چیزی بوی دادم که ساختگی کن تا از مقصود باز نمانی. ( تذکرة الاولیاء عطار )... و درِ امل ببندی و در اِجل و درِ آراسته بودن و درِ ساختگی کردن مرگ بگشایی. ( تذکرة الاولیاء ).

معنی کلمه ساختگی کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص ل . ) تهیة لوازم و وسایل .

معنی کلمه ساختگی کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) فراهم کردن اسباب تهیه لوازم و وسایل .

معنی کلمه ساختگی کردن در ویکی واژه

تهیة لوازم و وسایل.

جملاتی از کاربرد کلمه ساختگی کردن

و احمد خضرویه گفت: ابراهیم مردی را در طواف گفت: درجه صالحان نیابی تا از شش عقبه نگذری. یکی آنکه در نعمت بر خود ببندی و در محنت بر خود بگشایی؛ و در عز بربندی و در ذل بگشایی، و در خواب بربندی و در بیداری بگشایی، و در توانگری ببندی و در درویشی بگشایی، و در امل ببندی و در اجل و در آراسته بودن و در ساختگی کردن مرگ بگشایی.
و گفت: اگر شبی به صدق باخدای کار کنم دوستر دارم از آنکه در راه خدای شمشیر زنم وهم بحذیفه نوشت اما بعد وصیت می‌کنم به تقوی خدای و عمل کردن بدانچه تعلیم داده است ترا و مراقبت چنانکه هیچ کس نبیند ترا آنجا که مراقبت کنی الاخدای تعالی و ساختگی کردن چیزی که هیچ کس را در دفع آن حیلتی نیست و در وقت فروآمدن آن پشیمانی سودمند نیست والسلام.