ساده تن

معنی کلمه ساده تن در لغت نامه دهخدا

ساده تن. [ دَ / دِ ت َ ] ( ص مرکب ) آنکه تن صاف و پاکیزه دارد. پاکیزه تن. پاکیزه پیکر. امرد :
خادم ساده دل منم که مرا
خادم ساده تن فرستادی.خاقانی ( دیوان عبدالرسولی ص 679 ).

معنی کلمه ساده تن در فرهنگ معین

( ~ . تَ ) (ص مر. ) ۱ - پاکیزه تن . ۲ - امرد.

معنی کلمه ساده تن در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه تن ساده و صاف دارد پاکیزه تن . ۲ - امرد بیریش .

جملاتی از کاربرد کلمه ساده تن

ماه است و ماه را نبود لعل لب عقیق سرو است و سرو را، نبود سیم ساده تن
خادم ساده دل منم که مرا خادم ساده تن فرستادی
در نظریهٔ احتمالات یک پیشامد ساده نامیده می‌شود اگر تنها شامل یک عضو فضای نمونه باشد. در نظریه‌ی مجموعه‌ها پیشامد ساده یک مجموعه‌ی تک‌عضوی محسوب می‌شود. معمولاً برای سادگی به جای پیشامدهای ساده تنها برآمد آن‌ها نوشته می‌شود.