افزاز

معنی کلمه افزاز در لغت نامه دهخدا

افزاز. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فَزّ، مرد سبک و چست و گاوساله دشتی. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
افزاز. [ اِ ] ( ع مص ) ترسانیدن و جنبانیدن و رمانیدن دل از کسی. ( آنندراج ). ترسانیدن و رمانیدن دل از کسی. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ترسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه افزاز در فرهنگ فارسی

ترسانیدن و جنبانیدن و رمانیدن دل از کسی .

جملاتی از کاربرد کلمه افزاز

بود چون سایه در پای تو، هستی خاکساران را مباد آن روز کز سرو سرافزازت جدا افتم