اندازنده

معنی کلمه اندازنده در لغت نامه دهخدا

اندازنده. [ اَ زَ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه چیزی را از جایی بیندازد. پرتاب کننده. ( فرهنگ فارسی معین ): صروع ؛ نیک اندازنده مردم را. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اندازنده در فرهنگ عمید

۱. کسی که چیزی را از جایی بیندازد.
۲. پرتاب کننده.

معنی کلمه اندازنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه چیزی را از جایی بیندازد پرتاب کننده .

جملاتی از کاربرد کلمه اندازنده

بلکه ظاهر آن است که حیوانات نیز بر این مفطورند، و جبلت آنها به این مطلب حاکم است، چنان که می بینیم که اگر کسی آوازی کند در مکانی که حیوانی در آنجا باشد، یا سنگی بیندازد آن حیوان التفات می کند و به هر طرف نگاه می کند که آواز کننده و سنگ اندازنده را ببیند پس جبلت او می فهمد که هر آوازی آواز کننده ای، و هر سنگی اندازنده ای می خواهد.
چشانیده، آری سابقه‌ای رانده، چنان که خود دانسته. عاقبتی نهاده چنان که خود خواسته از بشریّت تیری ضعیف ترکیب در وجود آورده، و آن تیر در کمان علم ازل نهاده و در هدف حکم انداخته. اگر راست رود، ثنا و احسنت اندازنده را، اگر کژ رود طعن و لعن تیر را. شعر: