معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 119
- غالبه
- عبیدی
- فتاحی
- عشرات
- مائین
- غطفان
- فامر
- عداب
- عز و علا
- روادار
- صمغ عربی
- نفرین
- وصلت
- هم کاسه
- جز جگر
- راست گفتاری
- مائت
- لابه گری
- طاله
- غزلان
- غرین
- غریو و غرنگ
- غزاز
- غزنو
- غزنی
- غزوانی
- غشوه
- غصبی
- غصه ناک
- غرورانگیز
- غروشی
- غرچه فریب
- غریب خواب
- غریب مزرعه
- غریب نوازی
- غریب وار
- غریبانه
- غریده
- غریق گشته
- غصه کاه
- غطا
- شاه سواری
- شاه طاهر
- شاه غازی بن
- غرقه کردن
- غرقه گشته
- غرقه گه
- غرماء
- غرمی
- غرناطه
- غره شده
- غره ماه
- غرور کردن
- غرته
- غرشیده
- غرض شخصی
- غرض و مرض
- غرغاب
- غرفی
- غرق شده
- غرق گشتن
- غرقه به خون
- غرقه شده
- شاهبازان
- شاه کربلا
- شاه پریان
- شاه مشرق
- شاه فرد
- غم دار
- غم خیز
- غرل
- غراب زمین
- ستم کشیده
- شرمندگی
- خان اعظم
- غم پرست
- عربیت
- ضیاءالدین
- لاوری
- صبح سحر
- طرب کردن
- شهزاده
- شاه سلطان
- روان سالار
- عراق عرب
- کورکورانه
- عمیاء
- عمي
- لامبر
- شیوایی
- شراب خواری
- شرابخوار
- قبچاق
- غرباء
- عبسی
- فراش خانه
- عبدالغنی
- شب هنگام
- شاه خاتون
- صناعات
- صعصعه
- راسبی
- غدامس
- غورت
- ضیقه
- طرابلس غرب
- دمیاطی
- خانقین
- شلاله
- خیره رای
- سبک پا
- زرین کلاه
- فیزیولوژیک
- صرف نظر کردن
- صرف نظر
- لاذقیه
- عبدالقادر
- شاتوبریان
- صورت بند
- طاوسان
- هباء
- خاکستری
- فرکانس
- لبید
- عبدوس
- طلوب
- زشت نام
- شاهدباز
- شاهدبازی
- شتو
- عذرخواه
- عبدمناف
- لجی
- دار سفید
- شاه اخستان
- لئالی
- لاهه
- فاها
- رانکوه
- فخرالدوله
- غم سوز
- لاهیجان
- رازیان
- فالی
- آب نمک
- ده و دار
- سخت گیر
- رزم کار
- زغال اخته
- سر برزدن
- صیقل کاری
- خوش خرامی
- صحبتی
- ساوه
- دمگاه
- هم کاری
- دستگاه
- خوشنود
- پغاز
- پانه
- حقهباز
- موزیکال
- هفت رنگ
- حقه
- طماع
- مقسوم
- ناپسندی
- حرص
- نشکرده
- هیولانی
- هفت دست
- دست افزار
- بیش تر
- تلویزیون
- نشانیدن
- دریافت
- ناتوانی
- شطرنج
- تضعیف
- زادشم
- غصه
- تقویت
- فای
- عر و عر
- عانق
- عناق
- غذاساز
- غذا ساختن
- غرقه شدن
- شب فروز
- شرکت کننده
- شپل
- شیر و خورشید
- صح ذلک
- صحیحه
- زاغ سیاه
- غذا خوردن
- عدل فرمای
- فحشاء
- شبت