جملاتی از کاربرد کلمه ستم کشیده
براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده
تیغ ستم کشیده به سر وقت من رسید الحق که در حقم کرم بیکرانه کرد
کی مادر غم رسده من لیلای ستم کشیده من
پشت هلال شد دوتا، از خم ابروان تو قامت خم گواه بس، بار ستم کشیده را
هزار شکر که از رنج زندگی آسود وجود خسته و جان ستم کشیده من
چرا غمش نکند بر من اعتماد که من ستم کشیده ولی مهربان غم دارم