معنی کلمه شرابخوار در لغت نامه دهخدا
تیغ بنفشه گونش برد شاخ شر چنانک
بیخ بنفشه بوی دهان شرابخوار.خاقانی.ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار.حافظ.اِفتار؛ سست گردیدن شرابخوار. شرّاب ؛ نیک شرابخوار. شریب ؛ نیک شرابخوار. ( منتهی الارب ).