شاه کربلا

معنی کلمه شاه کربلا در لغت نامه دهخدا

شاه کربلا. [ هَِ ک َ ب َ ] ( اِخ ) در تداول عوام و مرثیه سرایان ، حسین بن علی علیهماالسلام.

جملاتی از کاربرد کلمه شاه کربلا

روز عاشورا چو شاه کربلا سید مظلوم سبط مصطفی
غم برادر اگر این بود که من دیدم خدا بداد دل شاه کربلا برسد
گر سرکنم مصیبتی از شاه کربلا ترسم شرر بعرش زند آه کربلا
همچو صفایی از وفا باقی عمر خویشتن در غم شاه کربلا برسر آن شدم که من
رأس شاه کربلا بر نی چو (صامت) چشم گریان خواند قرآن از برایت یا حبیب‌بن مظاهر
از کرامت های شاه کربلا شد بلند از طشت زرین در هوا
ز کام خشک شاه کربلا یاد آر و غوغا کن به احوال حسین اول کنار دیده دریا کن
ای رقیه بهر شاه کربلا بَردار آب آسمان حاک یتیمی کرد یک یک را به سر
سنان راس شاه کربلا نزد سر مسلم توقف کرد تا ظاهر کند اسرار پنهان را
ز راه صدق باشم قاصد طوف حسن یعنی بدان شه قاصد درگاه شاه کربلا باشم