زادشم

معنی کلمه زادشم در لغت نامه دهخدا

زادشم. [ ش َ ] ( اِخ ) نام جد افراسیاب است. ( شرفنامه منیری ). نام پدر افراسیاب است و بعضی گویند نام جد افراسیاب است که پدر پدرباشد . ( برهان قاطع ). و بعضی گفته اند لقب پشنگ پدر افراسیاب بوده است. ( آنندراج ). نام پدر افراسیاب است. ( جهانگیری ). و نسب ایشان به توربن فریدون می پیوندد. بدین گونه : افراسیاب بن پشنگ بن شانپاسپ بن ورشیب بن ترک بن زو بن شروان بن توربن فریدون. و اینکه وجه تسمیه زادشم را زادشام نوشته اند، یعنی وقت شام متولد شده ، صحتی ندارد چه که آنان بلغت ترک متکلم بودند نه پارسی که این معنی حقیقتی داشته باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) :
بسی کردیاد از پدر زادشم
هم از تور برزد یکی تیزدم.فردوسی.مؤلف مجمل التواریخ و القصص یک جا زادشم را پدر پشنگ و جد افراسیاب و جای دیگر جد پشنگ و جد پدر افراسیاب دانسته است. در ص 28 از آن کتاب آرد: افراسیاب نسب او چنین است : افراسیاب بن پشنگ بن راشم بن زادشم بن توربن افریدون... و نیز در ص 105 می نویسد: و چون تور را کار ملک راست شد وآرام یافت ، از وی زادشم بزاد و از زادشم پشنگ آمد وافراسیاب از پشنگ بزاد - انتهی. و در نسب نامه ای که مصحح ذیل همین صفحه از طبری و بیرونی و ابن خلدون آورده نام زادشم دیده نمی شود. رجوع به ذیل آن صفحه و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 90 و ص 66 و یشتها پورداود ج 1 ص 207 و آثار الباقیه بیرونی چ زاخائو ص 104 شود.

معنی کلمه زادشم در فرهنگ فارسی

نام جد افراسیاب بوده است یا نام پدر افراسیاب است

معنی کلمه زادشم در فرهنگ اسم ها

اسم: زادشم (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: zadashm) (فارسی: زادشم) (انگلیسی: zadashm)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی ایران وجد افرسیاب تورانی

معنی کلمه زادشم در دانشنامه آزاد فارسی

زادْشَم
در شاهنامه، شاه توران در زمان منوچهر، و پدر پَشَنگ و نیای افراسیاب . چون زادشم با ایرانیان در صلح و صفا می زیست ، افراسیاب او را سرزنش می کرد. ایرانیان تورانیان را از تخمۀ زادشم می خوانند.

معنی کلمه زادشم در ویکی واژه

~ زادشم در شاهنامه نیای تورانیان بویژه نیای افراسیاب عنوان شده گاهی هم نیازادشم از او یاد می‌شود. وزان جایگه با دلی پر زغم ..... پر از کین سر از تخمه زادشم

جملاتی از کاربرد کلمه زادشم

وز آن جایگه با دلی پر ز غم پر از کین سر از تخمه زادشم
سپاهی ز تخم فریدون و جم پر از خون دل از تخمهٔ زادشم
یا نه پور زادشم پوید به حصن گنگ دژ یا نه‌گرد زابلی سوی سجستان می‌رسد
اگر زادشم تیغ برداشتی جهان را به گرشاسپ نگذاشتی
به عزم پورزادشم به حزم پیر زابلی همین بس است مدحتش‌ به روز‌گار کار من
سلم و تور و ایراج و بوذر منوچهر دژم کو پشنگ و بهمن و اسفندیار و زادشم
نبیرهٔ سر خسروان زادشم ز پشت فریدون وز تخم جم
که بر کینهٔ تخمهٔ زادشم ببندی میان و نباشی دژم
ز اسب و سلیح و ز بیش و ز کم که میراث ماند از نیا زادشم
همی گوید اسبان و گنج درم که بنهاد تور از پی زادشم