فرکانس

معنی کلمه فرکانس در لغت نامه دهخدا

فرکانس. [ فْرِ / ف ِ رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) درحرکت موجی ، تعداد ارتعاشات در واحد زمان است. مقدارعددی آن برابر است با سرعت انتشار موج مستقیم بر طول موج. برحسب ارتعاش در ثانیه ، یا سیکل در ثانیه ، یاهرتز سنجیده می شود. || فراوانی. بسامد.

معنی کلمه فرکانس در فرهنگ معین

(فِ رِ نْ ) [ فر. ] (اِ. ) تکرار، تواتر، وفور، در اصطلاح فیزیک : حرکت و رفت و آمد متوالی ، بسامد.

معنی کلمه فرکانس در فرهنگ عمید

تکرار، بسامد.

معنی کلمه فرکانس در فرهنگ فارسی

تکرارا، تواتر، وفوردراصطلاح فیزیک:حرکت ورفت و آمدمتوالی، بسامد
( اسم ) عده ارتعاش در ثانیه حرکت و رفت و آمد متوالی بسامد .

معنی کلمه فرکانس در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بسامد

معنی کلمه فرکانس در ویکی واژه

تکرار، تواتر، وفور، در اصطلاح فیزیک: حرکت و رفت و آمد متوالی، بسامد.
ضرباهنگ(سخت افزار)

جملاتی از کاربرد کلمه فرکانس

برای آنها برقرار است. نظیر هر فرکانس
نشاندهندهٔ میزان فرکانس و فرکانس نسبی در بازهٔ
حد پایین فرکانسی این آنتن جایی است که قطر قاعده آن λ/۲ است و حد بالای فرکانسی این آنتن جایی است که قطر راس مارپیچ λ/۴ می‌شود. پس پهنای باند نسبی آنتن با نصف نسبت قطر قاعده به قطر راس برابر است.
تعریف می نماید. با این فرض که فرکانس طبیعی
به عنوان فرکانس عضو پرفرکانس‌ترین تعریف می‌شود.