حقه‌باز

معنی کلمه حقه‌باز در لغت نامه دهخدا

حقه باز. [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( نف مرکب ) تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند. || توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست. نیرنگ ساز. نیرنجی. فسوسی. فسوس گر. لوطی. جنقولک باز. پهلوان کچل. چشم بند. || مجازاً، فریبنده. مکار. حیله گر. قلاش. چاخان. چاپچی. سه خال باز. جام باز. بامبول. بامبول باز. محیل :
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.حافظ.

معنی کلمه حقه‌باز در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - شعبده باز. ۲ - مکار، فریب دهنده .

معنی کلمه حقه‌باز در فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] حیله گر، فریب دهنده.
۲. [قدیمی] = شعبده باز

معنی کلمه حقه‌باز در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که کارهای شگفت آور انجام دهد شعبده باز. ۲ - مکار عیار فریب دهنده .
شعبده باز، کسی که باتردستی کارهای شگفت کند

جملاتی از کاربرد کلمه حقه‌باز

چه زحمتی که کشیدم به سرفرازی تو! خبر نداشتم از مکر و حقه‌بازی تو!!
تو را باب حرص است و مام تو آز تو زایندهٔ آزی ای حقه‌باز
جایزه انجمن منتقدان پخش فیلم و انجمن بازیگران برای بهترین گروه بازیگران به حقه‌بازی آمریکایی رسید و از میان بازیگران فیلم، جنیفر لارنس در جوایز گلدن گلوب به همراه ایمی آدامز و در بفتا به تنهایی موفق به اخذ جایزه شد.
حقه‌بازان و ماجراجویان بر خر خود سوار می‌بینم
مرا با جادویی هم حُقه‌ سازی که بر سازد ز بابل حقه‌بازی
چون‌گرد مهرهٔ سیم در دست حقه‌بازان هرلحظه چرخ دادی آن جفتهٔ رزین را
به هر مهره‌ای حقه‌بازی کنم به واماندِ خود چاره‌سازی کنم
مهر و حقه است ماه و سپهر که به شاگرد حقه‌باز رسد
حقه‌باز ساحرم خوانند مردم زانکه من در مدیح شه کنم هردم شگفتی‌ها عیان
تو هم ای حقه‌باز می‌خواهی من شوم کشته در ته زندان
او همچنین می‌گوید: ضعف ایرانیان بیشتر در تربیت اخلاقی آن‌هاست. تقریباً دروغ و فریب و حقه‌بازی تا سر حد امکان و خیانت در عشق با وجود قوانین مذهبی و سر تا پا غرق در قساوت‌بودن جز علاقه به خانواده (که باید گفت از آن صمیمی‌تر و ملایم‌تر ممکن نمی‌شود)، تمام عواطف را تباه‌ساختن آنچنان که از وطن‌پرستی نیز شبحی باقی نماند.
بِدین پنجاه ساله حقه‌باز‌ی بِدین یک مهره گُل تا چند نازی