غریو و غرنگ

معنی کلمه غریو و غرنگ در لغت نامه دهخدا

غریو و غرنگ. [ غ ِ ری وُ غ َ رَ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شور و فریاد و بانگ و غوغا. آواز گریه و زاری. ترکیبی است از غریو + و ( عطف ) +غرنگ. رجوع به هریک از این کلمه ها شود :
مرا گریستن اندر غم تو آئین گشت
چنانکه هیچ نیاسایم از غریو و غرنگ.فرخی.تیز شد عشق و در دلش پیچید
جز غریو و غرنگ نبسیجید.عنصری.بگفت این و شد با غریو و غرنگ
به لؤلؤ ز لاله همی شست رنگ.اسدی ( گرشاسب نامه ).همه روز بد با غریو و غرنگ
دلش تنگ و عالم بدو گشته تنگ.شمسی ( یوسف و زلیخا ).نشد کور آدم به چندان درنگ
که شد سال و مه با غریو و غرنگ.شمسی ( یوسف و زلیخا ).به پیش خسرو روی زمین برآرم بانگ
چنانکه در خم گردون فتد غریوو غرنگ.ظهیر فاریابی ( از رشیدی ).برآورد مطرب غریو و غرنگ
که راه نفس شد بر این ترک تنگ .نزاری قهستانی.

معنی کلمه غریو و غرنگ در فرهنگ فارسی

شور و فریاد و بانگ و غوغا آواز گریه و زاری

جملاتی از کاربرد کلمه غریو و غرنگ

بگفت این و شد با غریو و غرنگ به لؤلؤ ز لاله همی شست رنگ
برآورد مطرب غریو و غرنگ که راه نفس شد برین ترک تنگ
تیز شد عشق و در دلش پیچید جز غریو و غرنگ نپسیچید
اوحدی این راز چو دانست باز در فلک انداخت غریو و غرنگ :