غطفان

معنی کلمه غطفان در لغت نامه دهخدا

غطفان. [ غ َطَ ] ( اِخ ) تابعی است. او از ابن عباس روایت کرد و اهل شام از وی روایت دارند. در زمان ولایت مروان درگذشت و به قول ابن حبان از ثقات بود. ( از تاج العروس ).
غطفان. [ غ َ طَ ] ( اِخ ) ابن قیس بن عیلان. از عدنانیه و جدّی جاهلی است. پسران او قبایلی را به وجود آورده اند. منازل ایشان پشت وادی القری و دو کوه طی است و درفتوحات اسلامی پراکنده شدند. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 760 ). رجوع به فهرست العقد الفرید و عیون الاخبار شود.
غطفان. [ غ َ طَ ] ( اِخ ) ( ابو... ) رجوع به ابوغطفان شود.
غطفان. [ غ َ طَ ] ( اِخ ) ( بنی... ) فرزندان غطفانند که قبایلی را به وجود آورده اند. رجوع به غطفان بن قیس و فهرست تاریخ گزیده شود.
غطفان. [ غ َ طَ ] ( اِخ ) ( غزوه ٔ... ) یا غزوه ذی امر ( واقع در نجد ). این غزوه در ربیعالاوّل سال سوّم هجرت روی داد و شرح واقعه این است که به رسول خدا ( ص )خبر دادند که گروهی از بنی ثعلبه و محارب در ذی امر گرد آمده اند و قصد جنگ دارند و مردی به نام دعثوربن حارث از بنی محارب رئیس آنان است. پیغمبر خدا با 450 تن از مسلمانان به جنگ ایشان رفت و عثمان بن عفان را در مدینه جانشین خود کرد. در اثنای حرکت ، رسول خدا به مردی به نام جبار از بنی ثعلبة در ناحیه ذی القصة برخورد و او را به اسلام دعوت کرد او نیز پذیرفت ، و به همراهی پیغمبر و مسلمانان حرکت کرده و اخبار دشمنان را به ایشان گفت. عربها به بالای کوهها گریختند. پیغمبر به ذی امر فرودآمد و بارانی سخت آنان را گرفت. رسول خدا به کناری رفت باران بر او رسید و لباس او را خیس کرد آن را درآورد و بر درختی افکند تا خشک گردد و زیر آن خوابید، و عربها به وی مینگریستند. دعثور شمشیربه دست آمد و بالای سر او ایستاد و گفت : ای محمد! امروز که ترا از من بازمیدارد؟ فرمود: خدا. جبرئیل بر سینه وی زد و شمشیر از دستش افتاد. پیغمبر آن را برگرفت و بالای سر او ایستاد و فرمود: امروز که ترا از من بازمیدارد؟ گفت : هیچکس ، و پس از آن اسلام آورد. رسول خدا شمشیر او را به وی پس داد و او به سوی قوم خود آمد و آنان را به اسلام دعوت کرد و در این باره این آیه نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمةاﷲ علیکم اذ هم قوم أن یبسطوا الیکم ایدیهم فکف ایدیهم عنکم و اتقوا اﷲ و علی اﷲ فلیتوکل المؤمنون ». ( قرآن 11/5 ). رسول خدا به مدینه بازگشت ، و غیبت او یازده شب بود. ( از امتاع الاسماع مقریزی ص 110 و 111 ) ( طبقات ابن سعد چ بیروت 1376 هَ. ق. ج 2 جزء 5 ص 34 و 35 ).

معنی کلمه غطفان در فرهنگ فارسی

غزوه غطفان یا غزوه ذی امر ( واقع در نجد ) . غزوه ایست که در ربیع الاول سال سوم ه ق . روی داد بدین شرح : به پیغامبر ص خبر دادند که گروهی از بنی ثعلبه و محارب در ذیامر گرد آمد ه اند و قصد جنگ دارند و مردی بنام دعثور بن حارث از بنی محارب رئیس آنانست . پیغمبر با ۴۵٠ تن از مسلمانان بجنگ آنان رفت و عثمان بن عفان را در مدینه جانشین خود کرد . در اثنای حرکت رسول ص بمردی بنام جبار از بنی ثعلبه در ناحیه ذی القصه برخورد و او را باسلام دعوت کرد . او نیز پذیرفت و همراه پیغمبر و مسلمانان حرکت کرد و اخبار دشمنان را بایشان گفت . مشرکان ببالای کوهها گریختند . پیغمبر به ذی امر فرود آمد و دعثور اسلام پذیرفت و قوم خود را باسلام دعوت کرد ( لغ . ).
یا غزوه ذی امر این غزوه در ربیع الاول سال سوم هجرت روی داد

معنی کلمه غطفان در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
غطفان، از قبایل عرب عدنانی و اهل نجد و از دشمنان سرسخت پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که با آن حضرت از در جنگ درآمدند.
این قبیله پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله مرتدّ شدند و به حالت کفر خود بازگشتند. برخی مفسران، مقصود از «إذ همّ قوم...» در آیه 11 سوره مائده(5) را قبیله غطفان دانسته اند که قصد ترور پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند و خداوند این توطئه را ناکام گذاشت.
نیز مفسران شأن نزول آیات 9 و 10 سوره احزاب(33) را که بیانگر هجوم احزاب کفرپیشه به مدینه است، قریش، یهود و غطفان دانسته اند.
همچنین مقصود از «و قال الّذین کفروا...» آیه 11 سوره احقاف(46) را قبایلی از عرب، از جمله غطفان دانسته اند که معتقد بودند، اگر در اسلام خیری بود ما هر آینه آن را می پذیرفتیم.
فرهنگ قرآن، جلد 21، صفحه 420.

جملاتی از کاربرد کلمه غطفان

وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ درین آیت تقدیم و تأخیر است تقدیره: و ممن حولکم من الاعراب و من اهل المدینة منافقون این اعراب اعراب بوادی است فزاره و غطفان و مزینه و جهینه و غفار وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ یعنی عبد اللَّه بن‌ ابی و جد بن قیس و معتب بن قشیر و ابو عامر الراهب.
الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً یعنی کفار البوادی من بنی اسد و غطفان اشدّ کفرا، و منافقو الیهود اشدّ نفاقا و ذلک انهم لا یحضرون مجالس العلماء و حضرة الخطباء الا ریثا فهم اقسی قلوبا و اعظم جهلا و اکثر غفلة، یدل علیه قوله: وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‌ رَسُولِهِ إذ هم لا یحضرونه اوقات التبلیغ و الخطبة و الدعوة، میگوید اعراب بادیه نشین. کفار ایشان کافرتراند از دیگر کافران. که بحضرکم رسند و علم دیرادیر شنوند و قرآن ندانند، کافران ایشان کافرتراند از کفار حضر که از خبر خیر حق آگاه می‌باشند و منافقان بوادی منافق‌تراند از منافقان حضر که گاه‌گاه پند میشنوند وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا ای اقرب و اولی بان لا یعلموا حدود ما انزل اللَّه علی رسوله من الفرائض و العبادات و الوعد و الوعید. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
سپس به چاره بدینسان شدند دستان زن کمان ز یاری غطفان گروه نیست گذر
وَ آتُوا الْیَتامی‌ أَمْوالَهُمْ این در شأن مردی از بنی غطفان آمد که مالی بسیار بنزدیک وی بود از آن برادرزاده وی که یتیم بود، چون آن یتیم بالغ شد مال خویش طلب کرد، این عمّ که قیّم وی بود منع کرد، و آن مال بوی باز نمی‌داد.