شهزاده

شهزاده

معنی کلمه شهزاده در لغت نامه دهخدا

شهزاده. [ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف شاهزاده. زاده شاه ، خواه پسر باشد و یا دختر. پسر شاه و پسر پسر شاه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شاهزاده شود :
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر وآزاده بود.رودکی.چو گودرز آن سوک شهزاده دید
دژم شد چو آن سرو آزاده دید.فردوسی.چو طوس و فریبرز و گودرز و گیو
چه شهزاده چه پهلوانان نیو.فردوسی.بصد لابه و پند و افسون ورای
دل آورد شهزاده را باز جای.فردوسی.شهزاده رفت باغ بقا باد جای شاه
خونریز کرد چرخ قصاصش بقای شاه.خاقانی.نای چو شهزاده حبش که زند چشم
بانگش از آهنگ ده غلام برآید.خاقانی.خیال چنین خلوتی زاده ای
دهد مژده خان بشهزاده ای.نظامی.از آن شد نام آن شهزاده پرویز
که بودی دایم از هر کس پرآویز.نظامی.|| برادرزاده شاه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه شهزاده در فرهنگ عمید

فرزند شاه.

معنی کلمه شهزاده در فرهنگ فارسی

فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده جمع : شاهزادگان .

معنی کلمه شهزاده در دانشنامه عمومی

شهزاده (فیلم). شهزاده ( به هندی: Shehzaade ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۹ و به کارگردانی راج ان. سیپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، شاتورگان سینها، کیم کتکار، دیمپل کاپادیا، جایا پرادا، موشومی چاترجی، دارا سینگ، پانت ایثار، دنی دنزونگپا، شارات ساکسنا، باب کریستو ایفای نقش کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه شهزاده

بدین شادی بهم شهزاده و شاه طرب کردند و می خوردند یکماه
امیر همایون خرم (زادهٔ ۹ تیر ۱۳۰۹ – درگذشتهٔ ۲۸ دی ۱۳۹۱)، نوازندهٔ ویلن، موسیقی‌دان، آهنگساز و رهبر ارکستر اهل ایران بود. او یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود. همایون خرم خالق تصنیف‌هایی نظیر غوغای ستارگان، رسوای زمانه، تو ای پری کجایی، شهزاده رؤیاها، طاقتم ده (ساغرم شکسته ساقی) و ده‌ها اثر است. وی با خوانندگان سرشناس زمانه خود از جمله مرضیه، الهه، دلکش، حسین قوامی، مهستی، هایده، محمد رضا شجریان، اکبر گلپایگانی و محمد اصفهانی همکاری داشت.
سلما در بخشی از کتاب خاطرات شاهزادهٔ عرب از زنگبار به همسر ایرانی پدرش با نام شهزاده اشاره می‌کند که زنی به‌غایت زیبا و ولخرج بود. او پس از توصیف سخاوت و بی پروایی در رفتار و تفکر این بانوی ایرانی، اضافه می‌کند که رفتار شهزاده بر اساس عقاید اعراب غیرقابل قبول بود و در نهایت این ازدواج که تنها بخاطر پول صورت گرفته بود، به طلاق انجامید و شهزاده ایرانی، به ایران بازگشت.
چو آن دید شهزاده شد گرم تاز بدو کرد دست دلیری دراز
در ایران گر یکی شهزاده باشد همین شهزادۀ آزاده باشد
به شهزاده فرمود تک برنشین مراین باره ی بادپا رابه زین
دو خادم دشمن شهزاده بودند وزو در سختیی افتاده بودند
چو کرد اهرمن تیغ و بازو بلند برانگیخت شهزاده ازجا سمند
سرو دست شهزاده بگرفت سخت که دورش کند از شه نیکبخت
سرافراز عون جوان سوی شاه شد و تاخت شهزاده بر رزمگاه
زهی شهزاده کز ننگت چنانم که میخواهم که در عالم نمانم
چو وقت آمد که آن شهزاده بهرام شود چون مشتری در علم احکام