شرمندگی. [ ش َ م َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) خجلت. شرمساری. شرمنده بودن. ( فرهنگ فارسی معین ).حیا و خجالت و شرم. ( ناظم الاطباء ). انفعال. خجلت. خجل. شرمساری. استحیاء. ( یادداشت مؤلف ) : در جمع هرزه گویان از گفت بد چه عیب است شرمندگی نیارد درتشتخانه ای تیز.امیرخسرو دهلوی.رجوع به شرمساری و شرمنده شود. - شرمندگی یافتن ؛ مرادف خجالت کشیدن باشد. ( آنندراج ) : خویش را آراستی هر روز بر رنگ دگر بارها شرمندگی نقاش رنگ آمیز یافت.خواجه آصفی ( از آنندراج ).
معنی کلمه شرمندگی در فرهنگ عمید
خجلت، شرمساری، شرمنده شدن، شرمنده بودن.
معنی کلمه شرمندگی در فرهنگ فارسی
خجلت شرمنده بودن شرمساری .
جملاتی از کاربرد کلمه شرمندگی
آیلار لی بابت بازی در فیلم های پورن احساس شرمندگی میکند.
جان فدا کردم سر افکندم به پیش ز انفعال و جای آن شرمندگی است
پراکتور عقیده دارد که حتی رکود اقتصادی نیز نتیجه باورهای بیش از حد منفی رسانهها بود که باعث رکود اقتصادی شد. در مقاله ای در سال ۲۰۰۹، وال استریت ژورنال خاطرنشان کرد که اگر افرادی باور دارند که میتوانند به سادگی تصمیم بگیرند که در رکود اقتصادی شرکت نکنند، آنها احساس شرمندگی میکردند.
پیش اهلی با چنین رسوایی و شرمندگی هرکه مجنون را بدیدی عاقلی پنداشتی
روی خود را بعد مردن صائب از شرم گناه در نقاب خاک از شرمندگی پوشیده است
ساقیا رطل گرانم ده که از شرمندگی سر به زیر افکنده خود را سرگران آوردهام
بعد از مرگ همسرش در ۱۹۸۷، ایو در شهر نیویورک زندگی کرد. او فرزندی از همسرش فردریک نداشت و فرزندخواندهٔ او آن پرتز (حاصل ازدواج اول فدریک) به دیدن او میرفت. در دسامبر ۲۰۰۴، ایو تولد صدسالگی خود را جشن گرفت و به سبب این مناسبت، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، کوفی عنان به ملاقات او رفت. رئیسجمهوری وقت آمریکا، جرج دبلیو بوش و رئیسجمهور فرانسه ژاک شیراک تولد او را تبریک گفتند. در ژوئیه ۲۰۰۵، ایو به خاطر فعالیتهایش در یونیسف موفق به دریافت لقب لژیون دونور شد. او گاهی به شوخی میگفت که باعث شرمندگی خانوادهاش شدهاست: «پنج جایزهٔ نوبل در خانوادهٔ من وجود دارد، دو تا برای مادرم، یکی برای پدرم، یکی برای خواهر و شوهرخواهرم و یکی برای همسرم و تنها من موفقیتی به دست نیاوردهام.»
از گناه امروز اینجا توبه کن برملا شرمندگی تلخست تلخ
فرهاد بعد از بیستون زد تیشه بر سر، صبر بین اشرف هنوز از بهر او شرمندگی ها می برد
قسمت دنیا ز اهل آخرت شرمندگی است حق چو شد بی پرده، باطل زردرویی می کشد
گر روم پیش رفوگر می برم شرمندگی همچو گل از دوش افتادست پیراهن مرا
مردم از شرمندگی تا چند با هر ناکسی مردمت از دور بنمایند و گویم یار نیست
او با همسرش ایزانامی مأمور خلق جهان بودند∗، و جزایر، خدایان، و نیاکان ژاپن را آفریدند. هنگامی که ایزانامی در حال زایمان درگذشت، ایزاناگی کوشش کرد تا دوباره او را از یومی∗ بازگرداند تا زنده شود، ولی در این کار موفق نشد، چرا که ایزانامی از غذای جهان زیرین خورده بود و دیگر نمیتوانست به دنیای زندگان بازگردد. ناگهان، هنگامی که چشمان ایزاناگی به همسرش افتاد، او را در هیئتی وحشیگونه و جهنمی دید. دیده شدن به این حالت، باعث شرمندگی و خشم ایزانامی شد. ایزانامی در پی ایزاناگی افتاد تا او را بکشد، ولی موفق نشد. آنگاه قول داد که روزانه هزار نفر از مردم ایزاناکی را بکشد. ایزاناکی نیز در جواب پیمان بست که روزانه هزار و پانصد نفر را به دنیا خواهد آورد.
چون ماه مصر هر که بود پاک دامنش شرمندگی ز روی عزیزان نمی کشد