ضیاءالدین

معنی کلمه ضیاءالدین در لغت نامه دهخدا

ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) هدایت گوید: معلوم نیست که از کجاست اما معاصر سیف اسفرنگی و در زمان دولت سلطان محمدبن تکش خوارزمشاه که او را اسکندر ثانی و سلطان سنجر لقب کرده بودند و شعرا قصیده ها در تهنیت این لقب بنام او می گفته اند بوده و از قصیده ای که نظم کرده این سه بیت نوشته می شود:
سلطان علاء دنیا سنجر که ذوالجلال
از خلق برگزیدش و جاه و جلال داد
شاه عجم سکندر ثانی که رای او
بر فتح ملک ترک حشم را مثال داد
خورشیدوار تیغ وی از مشرق صواب
آمد پدید و ملک خطا را زوال داد.( از مجمع الفصحاج 1 ص 376 ).صاحب حبیب السیر گوید : امام ضیاءالدین از فضلای زمان سلطان محمد خوارزمشاه و پیوسته ملازم بارگاه این سلطان بودو در آن وقت که خوارزمشاه فرمود که لفظ سنجر بر القاب او بیفزایند این مرد قصیدتی نظم کرد که سه بیت آن اینست : سلطان علاء دنیا... الخ.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) ابن البیطار، ابومحمد عبداﷲبن احمد النباتی العشاب المالقی معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز رجوع به عبداﷲ... شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْدی ] ( اِخ ) ابن امام فخرالدین رازی. مردی صاحب نظر ومشتغل بعلم و دانش بود. پس از وفات پدر در هرات اقامت گزید لیکن او در علم و هنر و ذوق و فطنت بپایه برادر کهتر خویش شمس الدین که پس از پدر لقب فخرالدین گرفت نرسیده است. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 76 شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن خروف ضیاءالدین ابوالحسن قیسی شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) ابن سعدبن محمدبن عثمان القزوینی القرمی العفیفی ، استاد شیخ المولی سعدالدین التفتازانی. صاحب بغیه گوید وی امامی بزرگوار و دانا بتفسیر و عربیت و معانی و بیان و فقه و اصلین است و پیوسته حتی به گاه سواری و هم پیاده روی به افاده علم اشتغال داشت. در بلاد خویش فقه آموخت و از پدر و عضدی و بدر تستری و خلخالی اخذ علم کرد و درجتی بلند یافت تا آنجا که سعدالدین تفتازانی ازجمله شاگردان او بود. ضیاءالدین با جاه و مالی که داشت طالب علمان را نیکو داشتی. وی را دینی استوار و تواضعی فزون از حد و خیری کثیر وبزرگواری بسیار بود و از بدی پیوسته گریزان بود. چون بقاهره درآمد بشیخونیه و مدرسه بیبروسیه بتدریس فقه شافعی پرداخت. و نام وی عبیداﷲ بود و بسبب همنامی با عبیداﷲبن زیاد کشنده حسین بن علی ( ع ) آن را خوش نداشتی و هرگز ننوشتی. و او را ریشی دراز بود که بقدمها رسیدی و هرگاه بخفتی ریش خویش در کیسه ای نهادی وچون برنشستی دو شاخه شدی و عوام مصر چون او را بدیدندی گفتندی : سبحان الخالق و وی گفتی عوام مصر مؤمنین بصدقند که از صنعت بصانع استدلال کنند. عزالدین ابن جماعة و شیخ ولی الدین عراقی و گروهی دیگر از وی اخذو روایت کرده اند و وی از حلبی و دیگران روایت کند وچنانکه ابن حجر و دیگران آورده اند در ذی الحجه سال 780 هَ. ق. درگذشته است. طاهربن حبیب به وی نوشت :

معنی کلمه ضیاءالدین در فرهنگ اسم ها

اسم: ضیاءالدین (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ziyā’oddin) (فارسی: ضياء‌الدين) (انگلیسی: ziyaoddin)
معنی: روشنایی دین، فروغ دین، ( در اعلام ) نام چندین شخص از مشاهیر تاریخی، نور خدا

جملاتی از کاربرد کلمه ضیاءالدین

پس از دستگیری جهانشاه‌خان امیرافشار توسط حاج باباخان اردبیلی و وصول کل مالیات‌های معوقه از وی توسط دولت، سید ضیاءالدین طباطبایی رییس الوزرای وقت طی نامه شماره ۲۱۵۳ مورخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۰۰ کتبا از وی قدردانی نمود. او در این نامه خطاب به حاج باباخان حاکم ابهررود می نویسد..
کجا قبایل اهل شرف، ضیاءالدین نظام عترت و تایید شرع و نور هدی
هنگامی که به ایران بازگشت، آقا ضیاءالدین عراقی اجازه اجتهاد هم برایش فرستاد.
زبدهٔ فضلا و قدوهٔ علما و خلف الصدق مولانا نور است. که از مشاهیر علما بوده. باری نام شریف آن جناب ضیاءالدین محمد است. بعضی گفته‌اند اصل ایشان آذری و در کاشان توطن داشته‌اند. به هر حال از همگنان خود طاق بوده و به کمالات یگانهٔ آفاق. با نهایت فضل صاحب ذوق و به صحبت اهل ذوقش شوق. کاملان را مرید و طالبان را مراد. وفاتش در سنهٔ ۱۰۲۴ در کاشان. از اوست:
ضیاءالدین ابوالفتح، محمّد شیبانی شهرت‌یافته به ضیاءالدین بن اثیر همچنین ابن اثیر جَزَری (۱۱۶۵–۱۲۴۰م) ادیب، زبان‌شناس، نویسنده و شاعر عراقی بود که به‌ویژه در برای اثرش المثل السائر آوازه دارد.
یکی از معماران زندان اوین امیر نصرت منقح بود. ساخت این زندان در زمینی به مساحت ۴۰ هکتار از دههٔ ۱۳۴۰ آغاز شد و در سال ۱۳۵۰ افتتاح شد. زمینی که در آن زندان اوین ساخته شد، سابقاً خانهٔ سید ضیاءالدین طباطبایی بود.
سال ۱۹۱۷ در ایران با فعالیت‌های تروریستی کمیته‌ای به نام «کمیتهٔ مجازات» در تهران آغاز شد و وحشت زیادی در دل‌ها افکند. به دنبال انقلاب اول روسیهٔ تزاری و استعفای تزار که در اواخر اسفند ماه ۱۲۹۵ روی داد وثوق‌الدوله هیئتی را به ریاست یک روزنامه‌نگار جوان به نام سید ضیاءالدین طباطبایی به روسیه فرستاد تا دربارهٔ تحولات روسیه تحقیق به عمل آورده، موجبات نزدیکی به حکومت جدید روسیه را فراهم آورد. در این هیئت نمایندگانی از وزارتخانه‌های مختلف عضویت داشتند، که از آن جمله می‌توان به میرزا باقر خان مهذب‌الدوله نمایندهٔ وزارت خارجه و کلنل کاظم خان نمایندهٔ وزارت جنگ و میرزا یوسف خان مشار اعظم نمایندهٔ وزارت داخله اشاره نمود.
اولین معلمان سید محمدهادی مادر و پدرش بودند. استادان علوم مقدماتی وی، میرزا ابراهیم همدانی و ملامحسن تبریزی و در دروس سطح نیز غلامعلی قمی و ابوالقاسم مامقانی (دائی) استادان او بودند. او همچنین از محضر افرادی چون سید ابوالحسن اصفهانی، مرتضی طالقانی، میرزای نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی استفاده برده و در فقه و اصول مسلط شد. وی در علوم عقلی نیز مطالعه داشت و چندین سال از عمر خود را محضر استادان فلسفه گذرانده و در این خصوص از شاگردان محمدحسین اصفهانی به‌شمار می‌رفت.