مقسوم

معنی کلمه مقسوم در لغت نامه دهخدا

مقسوم. [ م َ ] ( ع ص ) بخش کرده شده. ( آنندراج ). بخش بخش شده و قسمت شده. ( ناظم الاطباء ). بخش شده. بخشیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم. ( قرآن 44/15 ). زمین مقسوم است به چهار قسم به دو دایره یکی را دایرة الآفاق خوانند دو دیگر را خط الاستوا خوانند. ( حدود العالم ). هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. ( حدود العالم ).
بس قلق نیستم همی دانم
رزق مقسوم و بخت مقدور است.مسعودسعد.دیده بی دیدگان به رأی العین
شکل مقسوم و صورت مقدور.مسعودسعد.آنچه اندر ازل مقسوم بود خوردم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 34 ). خوردن بیش از رزق مقسوم. ( گلستان ). رزق اگر چه مقسوم است به اسباب حصول آن تعلق شرط است. ( گلستان ). جمله امور مقدر و مقسوم اند به تقدیر مشیت کامله و قسمت عادله. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 396 ). توسل و توصل به رزق مقسوم نجویند. ( مصباح الهدایه ، ایضاً ص 248 ). و در وصول رزق مقسوم از مبداء حیات تا اجل معلوم. ( مصباح الهدایه ، ایضاً ص 261 ).
رزق مقسوم و وقت معلوم است
ساعتی بیش و لحظه ای پس نیست.ابن یمین.اگر چه رزق مقسوم است می جوی
که خوش فرمود این معنی معزی
که یزدان رزق اگر بی سعی دادی
به مریم کی ندا کردی که «هزی ».ابن یمین.- رزق مقسوم ؛ روزی نهاده. رزق مقدر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به رزق مقسوم شود.
|| ( اصطلاح حساب ) آن را که همی بخشی مقسوم خوانند. ( التفهیم ). آن عدد که بخش شود به عددی دیگر. مقابل مقسوم علیه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بخشی. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ).
- مقسوم علیه ؛ آنکه بر او بخشی. ( التفهیم ). آن عدد که عددی دیگر به آن بخش می شود مانند 12 در «12 : 60». مقابل مقسوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). فرهنگستان ایران کلمه «بخشیاب » رابجای این کلمه پذیرفته است.
- مقسوم علیهم ؛ اشیا یا اشخاصی که چیزی به آنان بخش شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مقسوم علیه مشترک ؛ هرگاه دو یا چند عدد بطور مشترک بر چند عدد قابل قسمت باشند مانند 48 و 36 که هردو بر 1، 2، 3، 4، 6 و 12 قابل قسمت می باشند در این صورت عددهای 1، 2، 3، 4، 6 و 12 را مقسوم علیه مشترک عددهای 48 و 36 نامند. فرهنگستان ایران «بخشیاب مشترک » را بجای این ترکیب پذیرفته است.

معنی کلمه مقسوم در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - قسمت شده ، بخش بخش شده . ۲ - عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده . ، ~علیه عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده ، بخشیاب .

معنی کلمه مقسوم در فرهنگ عمید

۱. قسمت شده، تقسیم شده، بخش شده.
۲. (اسم ) (ریاضی ) عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده، بخشی.

معنی کلمه مقسوم در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قسمت شده بخش شده . ۲ - در تقسیم عددی که بر عدد دیگر قسمت شده مقابل مقسوم علیه .

معنی کلمه مقسوم در دانشنامه آزاد فارسی

مقسوم (dividend)
عددی که بر عددی دیگر تقسیم می شود. مثلاً در عمل ۵=۴÷۲۰، عدد ۲۰ مقسوم است.

معنی کلمه مقسوم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّقْسُومٌ: تقسیم شده
ریشه کلمه:
قسم (۳۳ بار)

معنی کلمه مقسوم در ویکی واژه

قسمت شده، بخش بخش شده.
عددی که بر عدد دیگر تقسیم شده. ؛ ~علیه عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده، بخشیاب.

جملاتی از کاربرد کلمه مقسوم

قسمتم عشق بود روز ازل آری خوش قسمتی که مقسومست
رزق مقسوم و وقت معلومست ساعتی بیش و لحظه ئی پس نیست
رزق مقسوم خویش می طلبم زانکه دستش خزانه ارزاق
دیده بی دیدگان برای العین شکل مقسوم و صورت مقدور
وایه ی ما با زمانه راست نیامد کوشش مقسوم آسمان و زمین بود
رزق مقسومست و وقت آن معین کرده اند بیش از آن و پیش ازین واصل نمیگردد بجهد
و حقیقت تصوّف میان اخبار مشایخ است از روی حقیقت، و مقسوم از روی مجاز و رسوم.پس من بر سبیل اختصار و ایجاز، سخن اندر بیان آن مقسوم گردانم و اندر اصل مذهب، هر یک را بساطی بگسترانم تا طالب را علم آن حاصل شود و علما را سلاح بود و مریدان را صلاح و م حبان را فلاح و عقلا را نَجاح، و خداوندان مروت را تنبیه، و مرا ثواب دو جهانی. و باللّهِ العونُ و التّوفیقُ و حسبُنا اللّه و نعمَ الرَفیقُ.
از آن رزق مقسوم کلک قدم نگردد یکی لقمه افزون و کم
آنچه مقسوم شد از کار گه قسمت دگر آنرا نتوان کرد کم و افزون
نان و جاهت هر دو مقسومند از روز ازل بی سبب خود را، چه اندازی به رنج و اندهان