معنی کلمه مقسوم در لغت نامه دهخدا
بس قلق نیستم همی دانم
رزق مقسوم و بخت مقدور است.مسعودسعد.دیده بی دیدگان به رأی العین
شکل مقسوم و صورت مقدور.مسعودسعد.آنچه اندر ازل مقسوم بود خوردم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 34 ). خوردن بیش از رزق مقسوم. ( گلستان ). رزق اگر چه مقسوم است به اسباب حصول آن تعلق شرط است. ( گلستان ). جمله امور مقدر و مقسوم اند به تقدیر مشیت کامله و قسمت عادله. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 396 ). توسل و توصل به رزق مقسوم نجویند. ( مصباح الهدایه ، ایضاً ص 248 ). و در وصول رزق مقسوم از مبداء حیات تا اجل معلوم. ( مصباح الهدایه ، ایضاً ص 261 ).
رزق مقسوم و وقت معلوم است
ساعتی بیش و لحظه ای پس نیست.ابن یمین.اگر چه رزق مقسوم است می جوی
که خوش فرمود این معنی معزی
که یزدان رزق اگر بی سعی دادی
به مریم کی ندا کردی که «هزی ».ابن یمین.- رزق مقسوم ؛ روزی نهاده. رزق مقدر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به رزق مقسوم شود.
|| ( اصطلاح حساب ) آن را که همی بخشی مقسوم خوانند. ( التفهیم ). آن عدد که بخش شود به عددی دیگر. مقابل مقسوم علیه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بخشی. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ).
- مقسوم علیه ؛ آنکه بر او بخشی. ( التفهیم ). آن عدد که عددی دیگر به آن بخش می شود مانند 12 در «12 : 60». مقابل مقسوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). فرهنگستان ایران کلمه «بخشیاب » رابجای این کلمه پذیرفته است.
- مقسوم علیهم ؛ اشیا یا اشخاصی که چیزی به آنان بخش شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مقسوم علیه مشترک ؛ هرگاه دو یا چند عدد بطور مشترک بر چند عدد قابل قسمت باشند مانند 48 و 36 که هردو بر 1، 2، 3، 4، 6 و 12 قابل قسمت می باشند در این صورت عددهای 1، 2، 3، 4، 6 و 12 را مقسوم علیه مشترک عددهای 48 و 36 نامند. فرهنگستان ایران «بخشیاب مشترک » را بجای این ترکیب پذیرفته است.