هیولانی

معنی کلمه هیولانی در لغت نامه دهخدا

هیولانی. [ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به هیولی. ( از اقرب الموارد ). «هیولا» که ماده هر شی را گویند و در حالت نسبت نون زاید هم می آورند چنانکه در حقانی و ربانی و روحانی الف و نون زاید است. ( غیاث اللغات ). مادی. جسمانی :
با تو از قوت هیولانی
ستد و داد روح حیوانی.سنایی.ز مردمان مشمر خویشتن به هیأت و شکل
که مردمی نه همین هیکل هیولانی ست.انوری.تو را که صورت جسم تو را هیولانی ست
چو جوهر ملکی در لباس انسانی.حافظ.به کنه جوهر ذات تو چون رسم هیهات
هنوز طفل صفت عقل من هیولانی.طالب آملی ( از آنندراج ).- عقل هیولانی . رجوع به عقل شود.

معنی کلمه هیولانی در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ] (ص . ) مادی .

معنی کلمه هیولانی در فرهنگ عمید

مادی، جسمی، ظاهری.

معنی کلمه هیولانی در فرهنگ فارسی

بهیولی، مادی
( اسم ) وابسته بهیولی منسوب به هیولی .

معنی کلمه هیولانی در ویکی واژه

مادی.

جملاتی از کاربرد کلمه هیولانی

هیولانی عدمهایم نه بیند عقل کلم زین وگرچه کل افعال وفاها را عیان دارد
کز سر فکنم به صد آسانی این کهنه لحاف هیولانی
«بیت لحم» تو نیست گر دانی بجز این هیکل هیولانی
عدم قوت هیولانی وآنکه جهل مرکّبش خوانی
عشق تو ز عالم هیولانی نیست سودای تو حد عقل انسانی نیست
اگر کسی گوید که عالم هیولانی خود از نفس پدید آمد و از طبیعت کلی.
چون نه جسم است حق نه جسمانی نه هیولاست نی هیولانی
گدای عشقم و بر عقل و نفس سلطانم ببین شرافت این جوهر هیولانی
همه زو یافته نگار و صوَر هم هیولانی اصل و هم پیکر