معنی کلمه غشوه در لغت نامه دهخدا ( غشوة ) غشوة. [ غ َش ْ / غ ِش ْ / غ ُش ْ وَ ] ( ع اِ ) پرده. پوشش ، و منه : علی بصره و قلبه غشوة و غشاوة؛ ای غطاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پوشش. ( مهذب الاسماء ). غشاوة. تاریکی چشم.غشوة. [ غ َش ْ وَ ] ( ع اِ ) اسم مرت از غشو؛ آمدن نزد کسی. || یکی غشو ( میوه سدر ). ( از اقرب الموارد ).
جملاتی از کاربرد کلمه غشوه پا تا سر او چیست همه غشوه و ناز است سر تا قدمش چیست همه غنج و دلالست ایطلعت تو هیکل توحید کردگار موسی بخواب غشوه و در جلوه روی بار