غریب وار

معنی کلمه غریب وار در لغت نامه دهخدا

غریب وار. [ غ َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند شخص غریب. ترکیبی است از غریب + وار ( مزید مؤخر شباهت ).

معنی کلمه غریب وار در فرهنگ عمید

غریب مانند، مانند غریبان.

معنی کلمه غریب وار در فرهنگ فارسی

( صفت ) مانند غریبان بطرز غریبان

جملاتی از کاربرد کلمه غریب وار

ای غریبی کجا مصیبت تو هیچ دانا غریب وار نداشت
شهیدوار بخون اندرون گرفته مقام غریب وار بخاک اندرون گرفته وطن
بیخانمان بکوفه فتادی غریب وار ای منزل رفیع تو مأوای هر نزیل
اگر بلال است از تیمار مسلمانی بیمار و نحیف گشته، و معاذ است سراپرده عشق در صحرای درد نایافت، زده که: تعالوا نؤمن ساعة.، ور سلمان است جان و دل خویش غریب وار از اندوه دین و درد اسلام بگداخته سر در سرّ خود گم کرده، از وله و تحیر بدان جای رسیده که بدر مسجد رسول (ص) برگذشت از خود چنان بیخود گشته و در مذکور چنان مستغرق شده که سلام بر رسول فراموش کرد، جلال و عظمت مرسل بجان و دل وی چنان تاختن آورده که جای سلامی بر رسول نگذاشته.
بدان امید که نانی به ایمنی بخورند غریب وار بپوشند جامه خلقان