ضیقه

معنی کلمه ضیقه در لغت نامه دهخدا

( ضیقة ) ضیقة. [ ض َ ق َ ] ( ع اِمص ) تنگدستی. ( منتخب اللغات ). درویشی. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). ج ،ضَیق. تنگی. ( دهار ). بدحالی. ( منتخب اللغات ). || ( ص ) بدحالت. ( منتهی الارب ). رجوع به ضیقة شود. || ( اِخ ) منزلی است مر ماه را میان ثریاو دبران. ( منتهی الارب ). رجوع به ضیقة [ ق َ ] شود.
ضیقة. [ ق َ ] ( ع اِمص ) درویشی. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). تنگدستی. ( منتخب اللغات ). نیازمندی. || ( ص ) تنگ. || بدحالت. ( منتهی الارب ). ضَیقه ( بفتح اول نیز گاهی آید ). ج ، ضیق. || ( اِخ ) منزلی است مر ماه را. ( منتهی الارب ). ضَیقة.
ضیقة. [ ق َ ] ( اِخ ) راهی است بین طائف و حنین. ( منتهی الارب ). زمینی است بین طائف و حنین. ( منتخب اللغات ).
ضیقة. [ ق َ ] ( اِخ ) چشمه ای است نزدیک عیذاب. ( منتهی الارب ). منزلی است در ده فرسنگی عیذاب. ( معجم البلدان ).
ضیقة. [ ق َ ] ( ع مص ) تنگ شدن. ( تاج المصادر ).
ضیقة. [ ض َی ْ ی ِ ق َ ] ( ع ص ) تأنیث ضَیِّق.

معنی کلمه ضیقه در فرهنگ فارسی

صتوقی ٠ تانیث اضمیق

جملاتی از کاربرد کلمه ضیقه

معنی اوّل بر قول ایشانست که گفتند: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا» تا آخر سورت مدنی است و باقی سورت مکّی. معنی دوم بر قول ایشان است که گفتند سورت همه مکّی است. ضیق بکسر ضاد اسم است و ضیق بفتح ضاد مصدر و اهل مکّه ضیق خوانده‌اند بکسر ضاد در همه قرآن، و گفته‌اند: ضیق بفتح جمع ضیقه است و ضیق بکسر مصدر است، و گفته‌اند ضیق بفتح بمعنی ضیّق است کالمیّت و المیت و ارادها هنا الامر الضیق، و الضیق بالکسر المصدر، و مکر لقب بد کردنست.
«انْظُرْ کَیْفَ» کلّ ما فی القرآن، انظر کیف معناه اعجب کیف یقول اللَّه تعالی، «انْظُرْ» یا محمّد، «کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» فی الخلق و الخلق و سعة الرّزق و ضیقه و النّاس فی ذلک متفاوتون، «وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا» ای التّفاوت هناک اکبر و اعظم لانّ التّفاوت فیها من وجهین: احدهما بالجنّة و النّار، و الثّانی بالدّرجات فی الجنّة و الدّرکات فی النّار، فقد روی انّ النّبی (ص) قال: انّ بین اعلی اهل الجنّة و اسفلهم درجة کالنّجم تری فی مشارق الارض و مغاربها