غرماء. [ غ ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غریم. ( اقرب الموارد ) ( دهار ). رجوع به غریم شود.
جملاتی از کاربرد کلمه غرماء
پس چون نظم درر برانداخت و این فصل بپرداخت، صف آن ماتم بیخروش گشت و دیگ مصیبت کم جوش، غرماء شریعت گریبان طبیعت بگرفت و سکون و آرامی و مخرجی و انجامی پدید آمد.