غرل

معنی کلمه غرل در لغت نامه دهخدا

غرل. [ غ َ رَ ] ( ع مص ) ختنه نشدن. غیر مختون ماندن. ( از اقرب الموارد ).
غرل. [ غ َ رِ ] ( ع ص ) نیزه دراز. || مرد فروهشته و نرم اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الرجل المسترخی الخلق : تقول رجل غرل الخلق. ( اقرب الموارد ).
غرل. [ غ ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَغرَل وغَرلاء. ( اقرب الموارد ). رجوع به اغرل و غرلاء شود.
غرل. [ غ ُ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ غُرلَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غرلة شود.

معنی کلمه غرل در فرهنگ فارسی

جمع غرله

جملاتی از کاربرد کلمه غرل

سخن از عشق حرام است بر آن بیهده‌گو که چو ده بیت غرل گفت مدیح آغازد