جز جگر

معنی کلمه جز جگر در لغت نامه دهخدا

جزجگر. [ ج ِزْ زِ ج ِ گ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نفرینی است. و با زدن و زده ترکیب شود: الهی جزجگر بزنی. ( یادداشت مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه جز جگر

به عمری در کفم یاری نیاید ور آید جز جگرخواری نیاید
چون کسی هرگز ندید از خوان وصلت جز جگر بر سر کوی تو این هم کاسه و انباز چیست؟
چو شیری کو بگیرد گور در راه بدندان درنیارد جز جگرگاه
تا نشد چون نافه خون، دل بوی دلجویی نیافت جز جگر خونی ازین وادی کسی بویی نیافت
بمهمانی دل ما را نداری جز جگر خواری چو پروانه از او کردی به شمع چهره بریانش
خیالت، گر به مهمان من آید دلم را جز جگر مهمان نباشد
نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد
جز جگری نخورده‌ای بر سر خوانچهٔ زر برآیدت عمر تو می‌خورد تو هم در غم خوانچهٔ زری
تو ز شادی و خرمی برخور که من از تو به جز جگر نخورم
دلا خواری کش و تن در قضا ده چو قسمت جز جگر خواری نداری