لجی

لجی

معنی کلمه لجی در لغت نامه دهخدا

لجی. [ ل ُ / ل ِج ْ جی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به لجة. بحر لجی ؛ دریای بسیارآب. ( منتهی الارب ). دریای ژرف. ( دهار ). دریای فراخ. دریای ژرف و پرآب. ( منتخب اللغات ). دریای فراخ و دورفرود. دریایی که به تک آن نتوان رسید. دریای مغ. ( ترجمان القرآن جرجانی ).

معنی کلمه لجی در فرهنگ فارسی

منسوب به لجه . بحر لجی دریای بسیار آب .

معنی کلمه لجی در دانشنامه عمومی

لجی، بند یا کله گان، روستایی در دهستان کله گان بخش کله گان شهرستان گلشن در استان سیستان و بلوچستان ایران است. این روستا، مرکز بخش کله گان است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۳۱۶ نفر ( ۳۴۶ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه لجی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لُّجِّیٍّ: بسیار عمیق - متلاطم (کلمه بحر لجی به معنای دریای پر موجی است که امواجش همواره در آمد و شد است و لجی منسوب به لجه دریا است که همان تردد امواج آن است)
ریشه کلمه:
لجج (۴ بار)یی (۴۰ بار)
«لُجِّی» (بر وزن گرجی) به معنای دریای عمیق و پهناور است و در اصل، از مادّه «لجاج» به معنای پی گیری کردن کاری است (که معمولاً در مورد کارهای نادرست گفته می شود) سپس، به پی گیری امواج دریا و قرار گرفتن آنها پشت سر هم گفته شده است. و از آنجا که دریا هر قدر عمیق تر و گسترده تر باشد امواجش بیشتر است این واژه در مورد دریاهای عمیق و پهناور به کار می رود.
بَحْرٌ لُجِّیٌ یعنی دریای بزرگ و متلاطم . اعمال کافران یا همچون دریای متلاطمی است که موج آن را فراگرفته از بالای آن موجی از بالای آن ابرهائی، تاریکیهائی است بعضی بالای بعض دیگر.

جملاتی از کاربرد کلمه لجی

و مازال حتی از هق الموت نفسه شجی لعدو و لجی لضعیف