شاهدباز
معنی کلمه شاهدباز در لغت نامه دهخدا

شاهدباز

معنی کلمه شاهدباز در لغت نامه دهخدا

شاهدباز. [ هَِ] ( نف مرکب ) نظرباز. پاکباز اهل الجنه ؟ و فاسق که با امردان یا زنان بسیار صحبت دارد. در هندوستان شیدباز شهرت دارد. ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ). فاسق لاطی. روسبی باز. ( ناظم الاطباء ). زن باره. امردباز. غلامباره. معشوق باز :
محتسب در قفای رندان است
غافل از صوفیان شاهدباز.سعدی.امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را.سعدی.سرو و گل سودی ندارد رند شاهدباز را
تاک را هم دوست میدارم بذوق دخترش.سلیم ( از آنندراج ).

معنی کلمه شاهدباز در فرهنگ عمید

ویژگی آن که با پسران یا زنان زیبا آمیزش کند.

معنی کلمه شاهدباز در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که با شاهدان آمیزش کند . ۲ - لاطی فاسق .

معنی کلمه شاهدباز در دانشنامه عمومی

شاهدباز ( به گویش محلی: شِرباز ) محله ای در شهر یزد در نزدیکی مجموعه میدان امیرچخماق است. این محله که در دو طرف خیابان سلمان فارسی قرار گرفته، از شمال محصور در محله گازرگاه است. قسمت جنوبی محله از شرق به محله نظرکرده و از جنوب و غرب به محله قصاب ها محدود می شود.
محله شاهدباز از قدیم به رونق مراسم مذهبی و روضه خوانی در حسینیه شاهدباز و خانه هراتی شهرت داشته است. مردم این محله در گذشته در مزارع محلات مجاور به کشاورزی اشتغال داشته اند. امروزه بیشتر ساکنین شاهدباز را معاودین عراقی تشکیل می دهند.
• آب انبار شاهدباز
معنی کلمه شاهدباز در فرهنگ عمید
معنی کلمه شاهدباز در فرهنگ فارسی
معنی کلمه شاهدباز در دانشنامه عمومی

جملاتی از کاربرد کلمه شاهدباز

توبه داد این چشم شاهدباز و این شاهد مرا زانچه من وقتی حدیث پارسایی کردمی
صدهزاران دل فدا بادا دلی را کاو ز عشق سال و ماه و روز و شب مشغول شاهدباز تست
در بزم اگر تو شاهدی زاهد گذارد زاهدی آری برقص از بی‌خودی صوفی شاهدباز را
چشم شاهدباز و دل شد مبتلای این و آن نفس در عصیان و فردا این غرامت من کشم
مردم این شهر شاهدباز و امردخواره‌اند در چنین شهری چرا او مست و تنها می‌رود
چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز عروس لاله هم از اتّهام نیست بری
صبا نگر که دمادم چو رند شاهدباز گهی لب گل و گه زلف ضیمران گیرد
پس از آن لولاک گفت اندر لقا در شب معراج شاهدباز ما
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
چو من کسی که بود می پرست و شاهدباز مرا قبول نباشد که توبه باز بود