معنی کلمات حرف "ک" - صفحه 4
- کم دلی
- کلید فا
- کشت بافت
- کولیس
- کیف پول
- کاوالیه
- کمخواری
- کج بیل
- کمینه کردن
- کارران
- کیارش
- کاکه
- کمونیست
- کمیسر
- کروشه
- کوه نورد
- کهربای
- کمربندی
- کلیسای جامع
- کریم
- کور
- کمیته
- کاخ صاحبقرانیه
- کرخی
- کلدانی
- کماکان
- کار زن
- کاسپین
- کشور بحرین
- کم بینی
- کلیله و دمنه
- کارزار کردن
- کارزاری
- کائینه
- کانهم
- کاندر
- کهیعص
- کارگردانی
- کاپو
- کشتی ران
- کانو
- کانتور
- کارمو
- کاذی
- کشف رود
- کارده
- کافرین
- کتیب
- کاریک
- کزازی
- کم مایه
- کلین
- کانوا
- کاریست
- کهستان
- کاندرین
- کجه
- کاتو
- کوچاندن
- کرر
- کبودر
- کتب خانه
- کحیل
- کحلی
- کوکه
- کارل گوستاو یونگ
- کعبی
- کماهی
- کار بد
- کمرگاه
- کن فیکون
- کافرک
- کمان گر
- کتروم
- کار گذاری
- کارگه
- کارگزاری
- کاتب وحی
- کشور واتیکان
- کاراگاه
- کمپرسور
- کمپرسی
- کمک خلبان
- کار گذاشتن
- کارس
- کاغذ صافی
- کاشی کاری
- کمیز
- کفه نمک
- کار کننده
- کابر
- کارناک
- کرانه ای
- کمان کش
- کم خوار
- کار کشیدن
- کار افتادن
- کار سرسری
- کاروان سالار
- کروان
- کثرت استعمال
- کار بردن
- کاریا
- کاتالونی
- کاستر
- کبریا
- کهریز
- کائی
- کثر
- کازو
- کلانی
- کاسان
- کشور ترکمنستان
- کارخواه
- کار به
- کولون
- کوپ
- کافری
- کار نیکو
- کمال مطلق
- کمال انسان
- کمل
- کاتالانی
- کالف
- کنترل خشم
- کار دشوار
- کشور تاجیکستان
- کارخانه قند
- کار رفتن
- کم خرد
- کهکشان مارپیچی
- کاسه چشم
- کابن
- کاظم زاده
- کاربرد
- کائد
- کفین
- کارولین
- کاغذ سازی
- کلاه دار
- کاجر
- کارمزد
- کاتوزیان
- کنایی
- کورانه
- کلوخه
- کاتبی
- کاتی
- کافا
- کلام اسلامی
- کارنگی
- کارتا
- کم قدر
- کفران نعمت
- کند حرکت
- کهنه رباط
- کافرکیش
- کمان ابرو
- کاپری
- کنداور
- کرومات
- کائن
- کاروان رو
- کم بضاعت
- کلوپ
- کانون
- کیومرث
- کسبه
- کالای
- کاثر
- کهرم
- کلمات قصار
- کرده
- کاتد
- کسوت
- کمانکش
- کیر
- که پو
- کاردیوگراف
- کاریان
- کالوخ
- کالوگا
- کالوی
- کالپوش
- کالپی
- کالکوت
- کالیا
- کنارگذاشتن
- کالون
- کرکرانک
- کرکری
- کمال خجندی
- کپره
- کپک زدگی
- کله منار
- کیمیاوی
- کچلی
- کوچه باغی
- کتاب سلیم بن قیس
- کمرشکن