معنی کلمات حرف "ک" - صفحه 1
- کلاه مهی
- کف کردن
- کلسیت
- کلچ
- کریاس
- کیپا
- کنار دریا
- کهور
- کافل
- کشیده
- کنش جمعی
- کیفر
- کرف
- کارآگاهی
- کنوانسیون
- کاکلی
- کشاکش
- کبوده
- کابل
- کافی
- کارآزموده
- کاکله
- کاکل
- کیکاووس
- کاچ
- کامیاب
- کمر
- کنیزک
- کارگر
- کندک
- کمرا
- کوثری
- کذب
- کاشته
- کشتارگاه
- کلوت
- کاریز
- کرامند
- کندمند
- کام
- کرام الکاتبین
- کج تابی
- کاخ نشین
- کرم چوب
- کروبان
- کرتاسه
- کمدی نو
- کویکر
- کتابخانه
- کفاره
- کفیر
- کاربردشناسی
- کیشه
- کمال
- کژبین
- کامبرین
- کف زدن
- کارافزا
- کیفری
- کردار
- کارکن
- کتخ
- کرنش
- کاکاسیاه
- کادیک
- کووه
- کاژ
- کاچال
- کمدی درام
- کبودک
- کدین
- کردگار
- کلیه
- کنتاکت
- کانزاس
- کارآگاه
- کوکاکولا
- کوکائین
- کوتوال
- کازه
- کشوی
- کوره
- کاهربا
- کهکشان بیضوی
- کهکشان نامنظم
- کهکشان
- کمپیر
- کوفتگی
- کبدی
- کامه
- کفتار
- کوه بیستون
- کنا
- کنگاور
- کامیونت
- کیاست
- کیلوگرم
- کهنه کار
- کوکتل مولوتف
- کمربند
- کمر بستن
- کودن
- کاریکاتوریست
- کیسه بر
- کم ظرفی
- کی برد
- کنجه
- کم دل
- کردی
- کمین
- کثیف
- کیمیا
- کده
- کتب
- کسک
- کشف
- کویر
- کارگردان
- کامله
- کتم
- کجاران
- کاریزماتیک
- کرد و مرد
- کوروم
- کاذبه
- کنکاش
- کلپی
- کاجی
- کین توزی
- کنجکاو
- کاووک
- کابوک
- کمدی سیاه
- کرفت
- کژک
- کلارینت
- کامهای
- کاغذی
- کشمر
- کرکی
- کالبدشناسی
- کاردرمانی
- کین ایرج
- کلید شدن
- کردنگ
- کارآمد
- کشکول
- کاسه گرفتن
- کدیور
- کشتکار
- کارلو
- کجراه
- کروموزم
- کودکانه
- کودکستان
- کاراکتر
- کرکس فلک
- کشور
- کشورخدا
- کشورداری
- کفال
- کلنل
- کنارهگیری
- کودکان
- کاپا
- کف بین
- کولی
- کیوان
- کلخوز
- کلید مخفی
- کشتخوان
- کم محل
- کشور جزیرهای
- کافه رستوران
- کرّنای
- کرّهنای
- کنونی
- کواژ
- کوشا
- کوشنده
- کم زده
- کاروانسرای
- کرچ
- کورکورانه
- کمپرس
- کبوترباز
- کیماک
- کلنی
- کمترین
- کربلایی
- کلباد
- کسانی
- کوچک شدن
- کارگری
- کاور
- کنسولگری
- کامیار
- کاخر
- کلسیم
- کابال