کن فیکون

معنی کلمه کن فیکون در لغت نامه دهخدا

کن فیکون. [ ک ُ ف َ ی َ ] ( ع جمله فعلیه ، اِ مرکب ) کنایه از عالم موجودات. ( آنندراج ) ( غیاث ). کن فکان. ( از ناظم الاطباء ) :
کجا شد آنکه بر از خاک پاک کن فیکون
نه طعنه پدرش بد نه مایه مادر.ناصرخسرو.چو درنوردد فراش امر کن فیکون
سرای پرده سیماب رنگ آینه گون.جمال الدین عبدالرزاق.قضای کن فیکون است حکم بار خدای
بدین سخن سخنی در نمی توان افزود.سعدی.و رجوع به کن فکان شود.
- کن فیکون شدن یا کردن ؛ از بیخ و بن ویران و زیر و زبر شدن یا کردن. مأخوذ از قرآن بر خلاف معنی آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). زیر و رو شدن. درب و داغون کردن. اساس کاری را به کلی در هم ریختن و آن را از بین بردن یا به صورت دیگر درآوردن : این زلزله شهر نهاوند را کن فیکون کرد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).

معنی کلمه کن فیکون در فرهنگ عمید

۱. باش پس می باشد.
۲. (صفت ) [مجاز] سرعت جریان امر الهی.
۳. [مجاز] خراب و ویران، زیروزبر.
* کن فیکون شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] زیروزبر شدن، منهدم شدن.

معنی کلمه کن فیکون در فرهنگ فارسی

عبارت مرکب از دو جمله ) ۱- بباش پس بباشد آن - بشو پس میشود . توضیح ماخوذ از آیه ۸۲ سوره ۳۶ یسن : اذا اراد شیئا یقول له کن فیکون . ( چون خواهد ( خدا ) که برگزاری کاری همی گوید آنرا بباش پس بباشد آن ) یا کارگاه کن و فیکون . کارگاه آفرینش : عقل در کارگاه کن و فیکون از پی جلوه قرار وسکون ... ۲- زیروزبر خراب و ویران . یا کن و فیکون شدن . زیر و زیر شدن خراب شدن منهدم گردیدن . یا کن و فیکون کردن . زیر وزبرکردن خراب کردن .
کنایه از عالم موجودات

معنی کلمه کن فیکون در دانشنامه آزاد فارسی

کُن فَیَکون
تعبیری قرآنی به معنی «بشو و می شود». این تعبیر مبیّن لفظ امر ایجادی و ارادۀ خلاقۀ خداوند است که ۸بار در قرآن آمده و حاکی از قدرت لایتناهی الهی است. در زبان فارسی آن را کنایه از عالم موجودات دانسته اند و برخلاف معنی قرآنی آن، به معنی زیر و زبرشدن و از بیخ و بن ویران کردن نیز به کار می رود.

معنی کلمه کن فیکون در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] «کُنْ فَیَکونُ» عبارتی قرآنی است که بارها در آیات قرآن ذکر شده است؛ از جمله در آیه ۱۱۷ سوره بقره: «إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ». مفسران شیعی، همسو با روایات نقل شده از امامان(ع)، در تفسیر این عبارت معتقدند که «کُنْ فَیکونُ» بیان تمثیلی است از این حقیقت که اراده تکوینی خداوند به ایجاد چیزی، مساوی است با ایجاد آن چیز. بنابراین، این طور نیست که خداوند در ایجاد موجودات، حقیقتا از لفظ «کن» استفاده کند. عارفان شیعی نیز معتقدند که اهل بهشت و عارفان، به اذن الهی از مقام «کُنْ فَیکونُ» برخوردارند. عبارت «کُنْ فَیکونُ» در اشعار فارسی نیز بارها تکرار شده است.
عبارت «کُنْ فَیکونُ» در آیات قرآن به شکل های گوناگون و درباره موضوعات مختلف، بارها بیان شده است که می توان آنها را در سه دسته، تقسیم نمود:
در آیات ۱۱۷ سوره بقره، ۳۵ سوره مریم و ۴۷ سوره آل عمران، درباره تولد عیسی(ع)، به شکل همسانی از عبارت «کُنْ فَیکونُ» استفاده شده است: «إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ»؛ یعنی: «هنگامی که چیزی را مقرّر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن می گوید: موجود باش! آن نیز فوراً موجود می شود.» در آیه ۵۹ سوره آل عمران به شکل دیگری از عبارت «کُنْ فَیکونُ» درباره تولد عیسی(ع) استفاده شده است. تمامی آیات مذکور، مضمون مشترکی دارند: خداوند در خلقت موجودات -از جمله خلقت عیسی(ع)- به کسی یا چیزی وابسته نیست تا خلقت یک موجود برایش آسان، و خلقت موجود دیگر برایش سخت باشد؛ بلکه برای ایجاد هر موجودی، همین که حکم به وجودش نماید، کافی است تا آن موجود، ایجاد گردد. از این رو، تولد غیرعادی عیسی(ع) برای خداوند سخت و محال نیست.

جملاتی از کاربرد کلمه کن فیکون

مردان تو در دایرهٔ کن فیکون دل نقطهٔ وحدتست و از عرش فزون
گشته راضی بحکم کن فیکون رسته از زحمت و ز خیر کسان
ای هرچه رمیده وارمیده در کن فیکون تو آفریده
تو به فرمانده اوضاع کنون می‌خندی من به فرماندهی کن فیکون می‌خندم
به زور خط شعاعی چنان شود سفته که سر کن فیکون آشکار گردد از آن
مرا درونه تو شهری جدا شمر به سر خود به آب و گل نشد آن شهر من به کن فیکون شد
دمیکه قهر کنی چون قضای کن فیکون مجال نطق نماند مسیح مریم را
سکون ز بیستون شد، چو قصر کن فیکون شد صدای شیون شیرین، به چرخ بوقلمون شد
گه مدرس شود و درس کند بر سر صدر تا شود کن فیکون صدر جهان مرتبسی
به نوکِ کلک ازل هر چه بودنیست نگاشت قضای کن فیکون بر صحیفة مبدا