کانون
معنی کلمه کانون در لغت نامه دهخدا

کانون

معنی کلمه کانون در لغت نامه دهخدا

کانون. ( اِ ) بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده ، و در اصل کلمه سامی است ، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده. در زبان اکدی کانونو ( آتشدان ) است و به هر یک از دو ماه مزبور هم گفته شده بدین اعتبار که در آن دو سرمای زمستان ظاهر گردد و مردم باضطرار در کانون آتش افروزند. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
کانون شده قبله من از راست
قانون شده تکیه گاه چپ هم.خاقانی.در کانون اصل نفس ابلیس
در قانون علم شخص آدم.خاقانی ( از آنندراج ).راست گفتی سپهر کانون گشت
و اختران اندر آن میان اخگر.
معزی نیشابوری ( از حاشیه برهان چ معین ).
|| به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به حاشیه برهان شود. || طرز و روش و قاعده را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند. ( ناظم الاطباء ). || کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) نشستنگاه باز در کریزخانه. ( از آنندراج ).

معنی کلمه کانون در فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - آتشدان ، منقل . ۲ - نام دو ماه از ماه های رومی . ۳ - انجمن ، باشگاه . ۴ - در فارسی مرکز.

معنی کلمه کانون در فرهنگ عمید

۱. محل گردآمدن گروهی با هدف خاص، انجمن.
۲. مرکز.
۳. (فیزیک ) نقطه ای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم می رسند.
۴. [قدیمی] آتشدان، آتش خانه، منقل،کوره.
۵. [قدیمی] نام دو ماه از ماه های سریانی یا رومی، مطابق دسامبر و ژانویه: گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون / نهاده با تو هر امروز وعدۀ فردا (انوری: ۱۸ ).

معنی کلمه کانون در فرهنگ فارسی

( اسم ) قاعده روش طرز .

معنی کلمه کانون در فرهنگستان زبان و ادب

{focus} [زبان شناسی، ژئوفیزیک، فیزیک- اپتیک] [اپتیک] نقطه ای بر روی محور عدسی که تصویر نقطه ای در بی نهایت بر روی آن تشکیل می شود [زبان شناسی] در ساخت اطلاع جمله، سازه ای که گوینده با استفاده از آهنگ یا نشانه ای دیگر آن را با تأکید بیان می کند [ژئوفیزیک] مح...

معنی کلمه کانون در دانشنامه عمومی

کانون (فیلم ۲۰۰۱). «کانون» ( انگلیسی: Focus ( 2001 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ویلیام اچ میسی اشاره کرد.
کانون (هندسه). در هندسه، کانون یک جفت نقطهٔ خاص است که به کمک آن انواع منحنی ها حاصل می شود. در تعریف انواع مقاطع مخروطی ( دایره، بیضی، سهمی، و هذلولی ) می توان از کانون ها کمک گرفت. مقاطع مخروطی را می توان به کمک دو کانون، یک کانون و یک خط هادی، یا یک کانون و یک دایره تعریف کرد. که در این میان دایره و سهمی یک کانون و بیضی و هذلولی دو کانون دارند.

معنی کلمه کانون در دانشنامه آزاد فارسی

کانون (اخترشناسی). کانون (اخترشناسی)(focus)
دو نقطه در محور بزرگ مداری بیضی شکل، واقع در دو سوی مرکز آن. یک کانون نشان دهندۀ مرکز جرمِ منظومه، و دیگری خالی است. در مدار دایره ای شکل دو کانون در مرکز دایره برهم منطبق می شوند و در مدار سهمی شکل کانون دوم در بی نهایت قرار می گیرد. نیز ← قوانین_کپلر
کانون (زمین شناسی). کانون (زمین شناسی)(focus)
در علوم زمین، نقطۀ منشأ زمین لرزه۱ در درون پوستۀ زمین۲. نقطۀ روی سطح، درست در بالای کانون، مرکز سطحی (مرکز بیرونی)۳ نامیده می شود.
earthquakecrustepicentre
کانون (فیزیک). کانون (فیزیک)(focus)
کانون
(یا: نقطۀ کانونی۱) در نورشناسی۲، نقطه ای که پرتوهای نور در آن به هم می رسند یا به نظر می رسد که از آن جا از هم دور می شوند. دیگر پرتوهای الکترومغناطیسی۳، مانند میکروموج ها۴، و نیز امواج صوتی۵ هم در یک نقطه قابل جمع شدن اند. پرتوهای موازی با محور اصلی عدسی یا آینه، پس از شکست یا بازتاب، در کانون اصلی۶ به هم می رسند یا این که به نظر می رسد از آن نقطه از هم دور می شوند.
focal pointopticselectromagnetic raysmicrowavessound wavesprincipal focus
کانون (گاه شماری و تقویم). از ریشه سریانی، نام دو ماه از ماه های گاه شماری رومی قدیمی و بعضی از کشورهای عربی ازجمله سوریه، عراق، لبنان و اردن هاشمی. کانون اول در حال حاضر منطبق با دسامبر میلادی و کانون ثانی (آخر) منطبق با ژانویه است.

معنی کلمه کانون در ویکی واژه

آتشدان، منقل.
نام دو ماه از ماه‌های رومی.
انجمن، باشگاه.
در فارسی مرکز.

جملاتی از کاربرد کلمه کانون

با دمی پنهان چو اخگر عشق را کانون بیفروز کوره افروزان غیرت کام از این کانون گرفتند
اسدالله حیدری (متولد ۱۳۲۳) از فرماندهان ارتش ایران و رئیس کانون بازنشستگان ارتش است. او مدتی رئیس فدراسیون تیراندازی ایران و جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران بود.
چو گیرد آتش خشم تو بالا نیابد از دو عالم نیم کانون
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در استان اصفهان دارای ۵۹ مرکز فرهنگی، هنری است.
که این زشاخ درخت و چو لمعه در کانون که آن به باغ فروزد چو شعله در منقل
5. کانون­های فرهنگی آموزش و پرورش زیرمجموعه و مکمل فعالیت­های پرورشی آموزش و پرورش ایران است. این مراکز برای اجرای برنامه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی، ادبی، هنری، ورزشی، اجتماعی و علمی در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای نوجوانان، در سراسر کشور تشکیل می‌شود.
قرین لطف او سوزنده قهرش چو گلزاری مزیّن جفت ‌کانون
وی مدتی را نیز به عنوان وابسته فرهنگی ایران در ترکمنستان و نماینده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مالزی فعالیت کرد. او از سال ۱۳۹۳ در جزیره کیش زندگی می‌کند.
اسب و سیب و بهار کتابی از احمدرضا احمدی با تصویرگری راشین خیریه، کورش پارسانژاد است که در سال ۱۳۹۴ از سوی نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر و در سال ۲۰۱۶ در فهرست کلاغ سفید قرار گرفت.
درین کانون تاریک ار بمانی همچو خاکستر برآیی بر فلک همچون چراغ فرقدان روشن
خسروا چون ولایت آذر آمد اندر تصرف کانون
ای آتش کانون سینه من از پوست رسیدی باستخوانم
از گونهٔ یک آتش پرلاله ‌گشت ساغر از قوت یک آتش پر لعل‌ گشت‌ کانون
آتش ما هم درین کانون ما لیلی آن ما و تو مجنون ما
به پیش خشم او، همواره دوزخ‌ها چو کانون‌ها به پیش دست او جاوید دریاها چو فرغرها