کار بد

معنی کلمه کار بد در لغت نامه دهخدا

کار بد. [ رِ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکیر. ( دهار ). زنا. منکر. سیئه. فعل زشت. ( شعوری ) :
میان باریک و فربه دنبه بی مو
برای کار بد بسیار نیکو.ابوالمعانی ( از شعوری ج 2 ص 235 ).

معنی کلمه کار بد در فرهنگ فارسی

زنا منکر

جملاتی از کاربرد کلمه کار بد

تا نباشی حریف بی خردان که نکو کار بد شود ز بدان
ای خدای رازدان خوش‌سخن عیب کار بد ز ما پنهان مکن
نیاید ز مرد خرد کار بد ندید او ز ما هیچ کردار بد
ایزد همه کار بد و نیکو داند او راز دل رومی و هندو داند
من با یکی، دو نفر، تنها کسانی بودیم که آقای زاهدی آماده بود تا با ما همکاری کند. من اسم آن‌ها را نمی‌آورم، شاید خیال می‌کنند که باید از خودشان دفاع کنند، ابداً چنین چیزی نیست. دلیل خودم را می‌گویم که همیشه آدمی بودم مثبت و شهامت این را داشتم که بگویم این کار بد است حتی اگر مصدق هم کرده، بد است. این البته زبان‌زد همه شده بود آن وقت؛ و ملکه وقت یعنی ثریا، قوم و خویش نزدیک من (دخترعمو) بود؛ و یک عموزاده‌ای داشتم که بد بخت بعد چیز شد به نام تیمور بختیار، خیلی سوگلی و نزدیک بود. خلاصه افرادی زیادی آمدند (اگر خواستید زودتر می‌توانید از آن‌ها بپرسید) و چه کارها که نکردند تا بعد از ۲۸ مرداد برگردم، وقتی که شاه می‌آمد من به عنوان وزیر معرفی بشوم. من قبول نکردم
حرص تو در کار بد چون آتشست اخگر از رنگ خوش آتش خوشست
اگر ز کار بد نیک خویش، بی‌خبری دمی در آینهٔ روشن جهان، بنگر
مجویید کین و مریزید خون مباشید بر کار بد رهنمون
تا به آنها سزای خود بیند کار بد را سزای بد بیند
اگر بازجویی ز راه ردی بدانی که آن کار بد ایزدی
نباید کزین کین به تو بد رسد که کار بد از مردم بد رسد