کرکرانک

معنی کلمه کرکرانک در لغت نامه دهخدا

کرکرانک. [ک َ ک َ ن َ ] ( اِ ) استخوان نرمی باشد که آن را به عربی غضروف خوانند. ( برهان ). استخوان نرمی که بخایند و آن را کُرکُر نیز گویند به عربی غضروف خوانند. کرکرک. ( از آنندراج ). کرکری. ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). چرند. چرندو. کالو. کرجن. ( ناظم الاطباء ). کرجن. ( جهانگیری ). در تداول مردم بروجرد، کُروجِنه. در تداول اهالی خراسان ، جورجورو. غرضوف. غضروف. ناغض. نغض. ( منتهی الارب ). رجوع به غضروف و مترادفات این کلمه شود.

معنی کلمه کرکرانک در فرهنگ معین

(کَ کَ نَ ) (اِ. ) استخوان نرم ، غضروف . کرکری هم گویند.

معنی کلمه کرکرانک در فرهنگ عمید

استخوان نرم، غضروف، کرجن، کرکرک، کرکری.

معنی کلمه کرکرانک در ویکی واژه

استخوان نرم، غضروف. کرکری هم گویند.

جملاتی از کاربرد کلمه کرکرانک

بندگاه، گُرده، آبدان، کرکرانک و بَربوره... از دیگر نمونه واژه‌های فارسی هستند که اکنون در متون امروزی فارسی، جای خود را به مفصل، کلیه، مثانه، غضروف و جرب عربی داده‌اند.