کمربندی
معنی کلمه کمربندی در لغت نامه دهخدا

کمربندی

معنی کلمه کمربندی در لغت نامه دهخدا

کمربندی. [ ک َ م َ ب َ ] ( حامص مرکب ) کمر بستن. کمربند بر میان بستن :
به خرگه رو که از شاهان کمربندی فراگیری
بیا در خانه کز قاری قباپوشی بیاموزی.نظام قاری. || آمادگی برای خدمت. ( ناظم الاطباء ). خدمتگاری.
- کمربندی کردن ؛ خدمت کردن :
چیست پاداش این خداوندی
حکم کن تا کنم کمربندی.نظامی.مدتی هست کز هنرمندی
بر در شه کنم کمربندی.نظامی. || اراده کردن و مصصم شدن به انجام دادن کاری :
کمربندیت را بینم بخونم
کله داریت را دانم که چونم.نظامی. || ( ص نسبی ) منسوب به کمربند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- خط کمربندی یک شهر ؛ خطی مفروض که دور یک شهر تعیین کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه کمربندی در فرهنگ معین

( ~ . ~ . ) ۱ - (ص نسب . ) منسوب به کمربند. ۲ - دارای حالتی چون کمربند. ۳ - (اِ. ) جاده ای که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند.

معنی کلمه کمربندی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کمر بند خط کمر بندی یک شهر . خطی مفروض که دو ریک شهر تعیین کنند .

معنی کلمه کمربندی در فرهنگستان زبان و ادب

{beltway} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] راهی پیرامون شهر برای سهولت در امر عبورومرور

معنی کلمه کمربندی در دانشنامه عمومی

کَمَربَندی ( انگلیسی: Ring road ) یا ( به انگلیسی: beltway ) جاده ای است که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند. اگر کمربندی به صورت دایره کامل دور شهر را نگرفته باشد و حالت نیم دایره داشته باشد به آن کِنارگُذَر هم گفته می شود. برخی کمربندی ها به عنوان جاده ای جدید در پیرامون شهرها یا روستاها احداث می شوند اما برخی از کمربندی ها از اتصال راه های موجود در شبکه جاده های حومه شهرها به وجود می آیند.
احداث کمربندی ها خطراتی برای عبور و مرور عابران پیاده مناطق حومه ایجاد می کند که برای حل این مسئله معمولاً پل های عابر پیاده زیادی در جاده های کمربندی احداث می شود. گاه بخشی از کمربندی ها یا تقریباً همه آن به صورت تونل و در زیر زمین ساخته می شود مانند کمربندی شهر بروکسل، پایتخت بلژیک.
ساخت کمربندی های کنارگذر به شکل بزرگراه به ویژه برای شهرهایی که در مسیر جاده های بین المللی قرار دارند ضروری است زیرا فقدان کنارگذر باعث ازدحام کامیون ها و تریلی ها و خودروهای مسافرتی زیادی در سطح خیابان های مرکزی این شهرها خواهد شد.
معنی کلمه کمربندی در فرهنگ معین

معنی کلمه کمربندی در ویکی واژه

منسوب به کمربند.
دارای حالتی چون کمربند.
جاده‌ای که دور شهر کشیده می‌شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند.

جملاتی از کاربرد کلمه کمربندی

بر موی میان هرگه از ناز کمربندی در زیر زبان صدره گرد کمرت گردم
کمربندی بجد در انفعالش فزائی تا توانی بر ملالش
چون کمربندی بجوزا در ببینم شاخ گل باز پروین بینم اندر گل چو بگشائی دهن
بر میانت کمر طاعت بس بند کم شو به کمربندی کس
مدتی هست کز هنرمندی بر در شه کنم کمربندی
آب‌انبار گود موشو مربوط به دوره قاجار است و در استهبان، ۳۰۰ متری کمربندی استهبان به نی ریز، ۸۰۰ متری شمال دانشگاه آزاد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۴۱۷۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
مرصع آستین گل در گریبان نازک اندامی منقش جامه زرین کمربندی کله پوشی
استوای گرمایی یا استوای حرارتی کمربندی در پیرامون زمین است که نشان‌دهنده مناطقی است که دارای بالاترین میانگین سالانه دما در هر طول جغرافیایی در پیرامون کره زمین هستند. به دلیل اینکه دمای محلی تحت تأثیر جغرافیای هر منطقه، رشته‌کوه‌ها و جریان‌های اقیانوسی است، گرادیان دمایی یکسان وجود ندارد و به همین دلیل استوای گرمایی با استوا جغرافیایی زمین منطبق نیست.
آب‌انبار میرزا احمد مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان شاهرود، بخش بسطام، شهر بسطام، کمربندی شمال شهر، بافت قدیم واقع شده و این اثر در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۱۴۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
قبا بسته کمردارانِ چون پیل کمربندی زده مقدار دَه میل
چیست پاداش این خداوندی حکم کن تا کنم کمربندی
کمربندیت را بینم به خونم کله‌داریت را دانم که چونم
به قتلم چون کمربندی، مکن آگه ترحم را مباد این خصم سنگین دل مجال فرصتی یابد