کار دشوار

معنی کلمه کار دشوار در لغت نامه دهخدا

کار دشوار. [ رِ دُش ْ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار سخت. عمل مشکل. امرٌ عُضال. ( منتهی الارب ). فَظیع. ( دهار ). کَلوف. ضَرّاء. کوفان ، کُوِّفان. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کار دشوار در فرهنگ فارسی

کار سخت عمل مشکل

جملاتی از کاربرد کلمه کار دشوار

نبایست یار و نه آموزگار برو بر همه کار دشوار خوار
شب تیره افسون نیامد به کار همی‌آمدش کار دشوار خوار
نگیرم ار سر زلفش به راستی چه کنم که روزگار پریشان و کار دشوار است
همراهی، محبت، و همچنین حمایت عاطفی را فراهم می‌کند و به سلامت روانی و بهبود سلامت جسمی کمک می‌کند. برای بزرگسالان ممکن است حفظ روابط دوستانه معنادار در محل کار دشوار باشد.
به شبگیر ازین مرز لشکر بران که این کار دشوار گشت و گران
بیامد رسن بستد از پیشکار شد آن کار دشوار بر شاه خوار
چو دشوار هرکس تو آسان کنی که آسان کند کار دشوار من
بدانست کش کار دشوار گشت جهان تیره شد بخت او خوار گشت
اما انقلاب صنعتی در اروپا در اواخر سده ۱۸ (میلادی) نظام تولید را از شکل سنتی آن خارج کرد و به نظام سرمایه‌داری شکلی تازه، به ویژه، شکل تولید کارخانه‌ای داد. پس از چند دهه، انقلاب صنعتی به دیگر بخش‌های جهان، از جمله آمریکا گسترش یافت. در نظام سرمایه‌داری، استادکار (سرمایه‌دار) به غیر از پرداخت دستمزد تعهد دیگری در زندگی خصوصی و اجتماعی کارگر نداشت. اما سرمایه‌دار باز هم با مقدار دستمزد پرداختی، زندگی کارگر و توان اجتماعی او را کنترل می‌کرد. به همین دلیل، کارگران جوامع سرمایه‌داری برای چندین دهه به کار دشوار و طولانی در شرایط نامساعد، و دریافت دستمزدی مجبور شدند که تنها برای تأمین کمینه نیازهای او کفایت می‌کرد.
گوید اینت وظیفهٔ کارست کارکن گرچه کار دشوار است
گفتی که دشوار است کار دشوار کار خود خودی خود را مبین حق را ببین آسان کن این دشوار خود
زد به قلعه قلعه را ویران بکرد کار دشوار آن زمان آسان بکرد