معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 98
- خاینده
- خب
- خبر مرسل
- خانه پروردی
- خانه کاری
- خانه کت
- خانه کردن
- خانه کنار
- خانه کوه
- خانه گاه
- خانه گرد
- خانه گرفتن
- خانه گیری
- خانه ماندن
- خانه مانده
- خانه میران
- خانه میرزا
- خانه نزول
- خانه و لانه
- خانه ویران کن
- خانه پا
- خانه پردازی
- خام خیال
- خانه شیر
- خانه صاحب
- خبر مشهور
- ختر
- خجسته طالع
- خداترس
- خداش
- خداشناسی
- خداوندگاری
- خدای نامه
- خدایگانی
- خذف
- خراباتی
- خراخر
- خربان
- خرقه سوز
- خرماستان
- خرمن کوب
- خرمن گدا
- خرمگاه
- خرنده
- خروب
- خرده پا
- خرده گیری
- خردور
- خردومند
- خردپیشه
- خردگی
- خرزین
- خرص
- خط نستعلیق
- خط کشی
- خصیتین
- خضرخان
- خضع
- خشک دست
- خشک سال
- خشک شده
- خشک نان
- خشک پی
- خشکزار
- خلوات
- خمارکش
- خمد
- خلل پذیر
- خلنگ زار
- خلفاء
- خلفای راشدین
- خودکامی
- خودکرده
- خورسند
- خورشگر
- خورشیدپرست
- خورنگه
- خوزانی
- خوش اخلاق
- خودرسته
- خودرنگ
- خودستایی
- خودسرانه
- خودسوزی
- خواتیم
- خواجه ربیع
- خوارزمی
- خواقین
- خوانه
- خویش کار
- خویشتن بین
- خویشکام
- خپ
- خیال اندیش
- خیالاتی
- خیانت پیشه
- خید
- خوله
- خولی
- خون بها
- خوپذیر
- خوش گو
- خوشخویی
- خوشرویی
- خوش بو
- خوش ترک
- خوش خبر
- خوش خدمتی
- خوش خط
- خوش خلق
- خوش ریخت
- خوش صحبت
- خوش طالع
- خوش طبع
- خوش علف
- خوش قول
- خوش لحن
- خوش لهجه
- خوش نهاد
- خوش نوا
- خوش هیکل
- خوش گذران
- خون سردی
- خون چکان
- خیر خواه
- خیرت
- خیره رو
- خیرو
- خیریت
- خیمه شب بازی
- خیمه گاه
- داتن
- داد بازی
- داد بستدن
- داد بیداد
- داد بین
- داد جستن
- داد خواهنده
- داد دهی
- داد دوست
- داد راست
- داد و بخشش
- داد و دهش
- داد و ستان
- داد و ستد
- داد ورزی
- داد و ستدی
- داد پاک
- داد پسندی
- دو راهه
- دو صد
- دواخانه
- دواره
- حجرالاسود
- خوش زبان
- خشی
- خامشی
- خوش کلام
- خوش سخن
- دم دم
- دمم
- خوش رفتار
- جان افشانی
- دامن فشاندن
- دامن در
- درش
- دوله
- دومو
- دورویی
- خالدی
- خرسان
- دنا
- خلان
- کف بین
- ولک
- معدنی
- کولی
- دانش اندوز
- دل زنده
- دامن فشان
- خصمان
- دلم
- دامک
- دام کش
- خلخالی
- خنجرگذار
- خشت کار
- زاده شدن
- دست بردار
- دل گسل
- دل گرانی
- دل گران
- دل شکن
- جاجرم
- خسته جگر
- خسته دل
- خرقه پوش
- خانقه
- خلف وعده
- دها