خانه پا
معنی کلمه خانه پا در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خانه پا
پر ز غوغا گشت آفاق جهان تا که یاراز خانه پا بیرون نهاد
ز خانه پا نگذاریم سیدا بیرون مباد کهنه براتی شود حواله ما
از در خانه پا برون ننهم تا نکو ننگرم یسار و یمین
عاشق ره جست و جو سپارد معشوق به خانه پا فشارد
کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده ایم
چو پرگار از درون خانه پا بیرون نمیمانم به جستجو قدم را متفق با هم نمیبینم
گفت از خانه پا منه بیرون که بریزند خائنانت خون
از پیکر خمیده، دل آسودگی ندید این خانه پا ز حلقهٔ در در رکاب داشت
خیال دوست درین خانه پا بر آتش سوخت کنون کز آب دو چشمم ترانه میطلبد
مباد چشم من افتد بروی اهل جهان ز خانه پا نگذارم بر آستان هرگز