خضع

معنی کلمه خضع در لغت نامه دهخدا

خضع. [ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اخضع و خضعاء. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خضع. [ خ ُ ض ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ خاضع و خضوع. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خضع. [ خ َ ض َ ] ( ع مص ) راضی گردیدن بخواری. منه : خضع الرجل خضعاً. || گردن کج کردن اسب و شتر. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خضع الفرس و الظلیم.

معنی کلمه خضع در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
خضوع چنان که اقرب و قاموس گوید به معنی: تواضع، سر به زیر انداختن و آرامی است. صحاح نیز آنرا فروتنی و سر به زیر انداختن گفته است. راغب میان آن و خشوع که گذشت فرقی نمی‏داند. آیه درباره زنان حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» است خضوع را در آیه نازک و نرم سخن گفتن معنی کرده‏اند که همان سخن گفتن با ناز و عشوه است. و آن یک نوع تواضع در سخن گفتن است. یعنی: در سخن گفتن نرمی (و ناز) نکنید تا مریض القلب در شما طمع کند و سخن بطور متعارف گوئید. * خضوع اعناق سر به زیر افتادن آنهاست در اثر زبونی و خواری، ولی از آیه ماقبل استفاده می‏شود که از آن طاعت و فرمانبرداری مراد است، در اقرب الموارد آمده: چون خضوع با لام متعدی شود به معنی اطاعت آید «خضع له: انقاد» در نهج البلاغه خطبه 184 آمده «خَضَعَتِ الْاَشْیاءُ لَهُ وَ ذَلَّتْ مُسْتَکینَةً لِعَظَمَتِهِ» ولی در جمله «ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَةِ و الْجَفاءَ عِنْدَ الْغِنی‏» نهج البلاغه نامه 31، مقصود از خضوع تواضع و فروتنی است. در خلتمه مخفی نماند که در قرآن مجید: این مادّه بیشتر از دو مورد فوق نیامده است.

جملاتی از کاربرد کلمه خضع

و قال النبی صلی الله علیه و سلم «ان الله خلق آدم فتجلی فیه و قال اذا تجلی الله لشی خضع له».
[و گاهی بود که با نور ذکر ذاکر نور ذکر مذکور آمیخته شود ذوق تجلی مذکور بخشد و نه آن بود ]. و گاه بود که روح بجملگی صفات در تجلی آید و این از محو کلی آثار صفات بشری بود. و گاه بود که ذات روح که خلیفه حق است در تجلی آید و بخلافت حق دعوی «انا الحق» کردن گیرد. و گاه بود که جمله موجودات را پیش تخت خلافت روح در سجود یابد در غلط افتد که مگر حضرت حق است قیاس برین حدیث که «اذا تجلی الله لشی خضع له».