خلفاء

معنی کلمه خلفاء در لغت نامه دهخدا

خلفاء. [ خ ُ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِخلیفة. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). جانشین. قائم مقام : بزرگان امیران ، خلفاء... نیامده است که امیران خراسان مال صلاة بیعتی بازخواستند. ( تاریخ بیهقی ). ذکر این کتاب بر اسماع آن خلفاء می گذشت. ( کلیله و دمنه ). || جانشینان پیغمبر و مشهور به این لقب خلفای راشدین و خلفای اموی و خلفای عباسی اند : چنان خواندم نیز دراخبار خلفاء که یکی از دبیران می گوید که بوالوزیر دیوان صداق و نفقه بمن داد در روزگار هارون الرشید. ( تاریخ بیهقی ). حسنک قرمطی را بر دار باید کرد و بسنگ بباید کشت تا بار دیگر برغم خلفاء هیچکس خلعت مصری نپوشد و حاجیان را در آن دیار نبرد. ( تاریخ بیهقی ).
چون خلفا گنج فشانی کنی
تاج دهی تخت ستانی کنی.نظامی.- خلفأاﷲ ؛ نفوس کامله. ( حکمت الاشراق ص 197 ).

معنی کلمه خلفاء در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خُلَفَاءَ: جانشینان
ریشه کلمه:
خلف (۱۲۷ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه خلفاء

قال عمر بن خطاب (رض) صدق اللَّه ربنا ما جعلنا خلفاء الا لینظر الی اعمالنا فاروا اللَّه من اعمالکم خیرا باللیل و النهار و السّرّ و العلانیة.
ساخت باغ‌وحش یا مجموعه نگه‌داری جانوران در یونان، روم، ایران و کشورهای اسلامی پیشینه دارد. جرجی زیدان می‌نویسد: از سرگرمی‌های خلفاء گردآوری و نگاهداری جانورانی امثال شیر و ببر و فیل بود که از وسایل شکوه دربار بشمار می‌رفت. نخستین کسی که در خاندان عباسیان بدین امر (نگاهداری جانوران) اهتمام کرد، منصور بود که فیل فراوان نگاهداشت و هارون الرشید شیر و ببر و انواع سگ‌ها و میمون‌ها گردآوری کرد.
و گفته‌اند: اولوا الأمر ابو بکر و عمراند. و گفته‌اند: خلفاء راشدین‌اند: ابو بکر و عمر و عثمان و علی. و گفته‌اند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ، وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» اینان همه اولوا الامرند.