پارم

معنی کلمه پارم در لغت نامه دهخدا

پارم. ( اِخ ) از بلاد ایتالیا که تا سال 1859 م.1275/ هَ. ق. پایتخت دوک نشین پارم و پلزانس بود و امروز کرسی ایالتی است بهمین نام بر ساحل پارما دارای 58000 تن سکنه.

معنی کلمه پارم در فرهنگ فارسی

شهری در ایتالیا که تا ۱۸۵۹ م . پایتخت دوک نشین [ پارم و پلزانس ] بود و امروز کرسی ایالتی است به همین نام بر ساحل پارما دارای ۱۷۸٠٠٠ سکنه .
از بلاد ایتالیا

جملاتی از کاربرد کلمه پارم

زنده وصل می کند امسال آنکه از هجر خویش پارم کشت
پارینه مست بودم و دوشینه نیز مست وامسال‌ همچو پارم و امروز همچو دوش
رسم پارم همی دهی امسال یا از آن داده هم پشیمانی
پار میگفتم مگر سال دیگر ، این هم گذشت سال دیگرنیز میترسم چو پارم بگذرد
جوابی شِکرینش داد شِکر که پارم بود یاری چون تو در بر
آمده ست ام سال و رغم عقل را با سر پیمان پارم می برد
هرگه امسالش عتاب‌آلوده می‌بینم به خود یاد آن مسکین‌نوازی‌های پارم می‌کشد
دلم را پار برد آن زلف و زان امسال واقف شد چون امسال آشنا میشد، چرا میبرد پارم دل؟
مشیر الملک اندرسال پارم بسی عزت نمود واعتبارم
من از مادری زادم که پارم پدر بود او شدم خاک آن پایی کزین پیش سر بود او