پوست‌کن

معنی کلمه پوست‌کن در لغت نامه دهخدا

پوست کن.[ ک َ ] ( نف مرکب ) سلاخ. کسی که در کشتارگاه از حیوان پوست کند. آنکه چرم از تن حیوانات کشته باز کند. || ( ن مف مرکب ) دانه مغز از قشر جدا کرده.

معنی کلمه پوست‌کن در فرهنگ عمید

کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات را می کَنَد، سلاخ.

معنی کلمه پوست‌کن در فرهنگ فارسی

( صفت )۱-کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات رابکندسلاخ . ۲- ( صفت ) دان. مغز از قشر جدا کرده .

معنی کلمه پوست‌کن در فرهنگستان زبان و ادب

{debarker, barker} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] دستگاه جداکنندۀ پوست درخت یا گِرده بینه

معنی کلمه پوست‌کن در ویکی واژه

دستگاه جداکنندۀ پوست درخت یا گِرده‌بینه.

جملاتی از کاربرد کلمه پوست‌کن

طمع را هم به حال این خسیسان رحم می‌آید گرفتم ماهیی را پوست‌کندم بی‌درم‌کردم
تا چند به هر عیب و هنر طعنه‌زنی‌ها سلاخ نه‌ای‌، شرمی ازین پوست‌کنی‌ها