پاراب

معنی کلمه پاراب در لغت نامه دهخدا

پاراب. ( اِ مرکب ) زراعتی که به آب چشمه و کاریز ورودخانه و مانند آن کنند مَسقوی. آبی. مقابل دیم.
پاراب. ( اِخ ) فاراب. پاراو. ناحیتی است [ به ماوراءالنهر ] با نعمت و قصبه او را کدر خوانند و مردمانی اند جنگی و دلاور و جای بازرگانان است و شهرک سوناخ از وی است. ( حدود العالم ) :
نیست آن سر، کدوی پاراب است
نه چنان سر، کدوست در پاراب.سوزنی.و رجوع به فاراب شود.

معنی کلمه پاراب در فرهنگ معین

(اِمر. ) = پاراو. فاراب : زراعت آبی ، مق . دیم .

معنی کلمه پاراب در فرهنگ عمید

= پاریاب

معنی کلمه پاراب در فرهنگ فارسی

( اسم ) زراعت آبی مقابل دیم .
زراعتی که به آب رودخانه و چشمه و کاریز و رودخانه و مانند آن کنند مقابل دیم

جملاتی از کاربرد کلمه پاراب

پوشش سقف اصلی استادیوم که به شکل هیپربولیک پارابولوئید می‌باشد از مجموعه کابلهایی تشکیل یافته که از یک طرف به تیر بتونی کناره مهار شده و از طرف دیگر مستقیماً به کابل اصلی متصلند و کابل اصلی نیز خود بر دو ستون هریک به ارتفاع ۷۲ متر مستقر و مستحکم گردید. مساحت پوشش این سقف ۵۷۰۰ مترمربع می‌باشد که ۴۵۰۰ مترمربع آن از صفحات فلزی گالوانیزه و دال‌های بتنی سبک و پوشش‌های عایق مانند سقف ژیمنازیوم پوشانده شده‌است.
نیست این سر کدوی پارین است نه چنان سر کدوست در پاراب
اسپاراباراها معمولاً از ایرانیانی که اندامهای کاملی داشتند و قوی اندام بودند، انتخاب می‌شدند.