پارسای

معنی کلمه پارسای در لغت نامه دهخدا

پارسای. ( ص ) پارسا. عفیف. حصور. وَرِع. رجوع به پارسا شود.

معنی کلمه پارسای در فرهنگ فارسی

( صفت ) پارسا
پارسا عفیف

جملاتی از کاربرد کلمه پارسای

برخاسته از گور نوشته ژوزه ساراماگو نویسندهٔ پرتغالی و با ترجمه کیومرث پارسای به فارسی انتشار یافته است.
بنده طبع پارسای توام که به پرهیز پاکدامانی
آن اصیل خوش لقای مکرم درویش دوست آن نبیل پارسای مفضل پرهیزگار
این بخل آفتی عظیم است در راه دین و خلقی نکوهیده و خصلتی ناپسندیده، و تابنده بدان گرفتار است از پیروزی و رستگاری دور است، اینست که رب العالمین گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و در خبرست که رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلم طواف میکرد، مردی را دید دست در حلقه کعبه زده و میگوید: خداوندا بحرمت این خانه که گناه من بیامرزی، رسول گفت گناه تو چیست؟ گفت نتوانم که گویم که بس عظیم است، رسول گفت ویحک عظیم‌تر از زمین است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از آسمان است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از عرش است؟ گفت عظیم‌تر، گفت عظیم‌تر از خداست؟ گفت نه که خدای بزرگوارتر، گفت پس بگوی که آن چه گناهست؟ گفت مال بسیار دارم و هر گاه که سائلی از دور پدید آید پندارم آتشیست که در من می‌افتد، رسول خدا گفت دور شو از من تا مرا بآتش خویش نسوزی، بآن خدای که مرا براستی بخلق فرستاد که اگر میان رکن و مقام هزار سال نماز کنی، تا از چشمهای تو جویها روان گردد، و درختها از آن برآید، و آن گاه که میری بر بخل میری، جای تو جز دوزخ نبود، ویحک بخل از کفر است و در آتش است، ویحک نشنیده که اللَّه گفت وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت سه چیز مهلک است: یکی بخل مطاع یعنی که تو بفرمان وی کار کنی و با وی خلاف نکنی، دیگر هوای باطل که از پی آن فرا شوی، سدیگر عجب مرد بخویشتن. یحیی زکریا بر ابلیس رسید، گفت ای ابلیس تو کرا دوستر داری و کرا دشمن‌تر؟ گفت پارسای بخیل را دوستر دارم که عمل او ببخل باطل گردد، و فاسق سخی را دشمن‌تر دارم که سخاوت او را از دست من برهاند و جان ببرد و بزبان اشارت گویند «بخل توانگران بمنع نعمت است و بخل درویشان بمنع همت.»
زین نامه دلربا بیاموزد هر جان زن پارسای کدبانو
چشم سیاه مست تو، می کند از کرشمه ای رهن شرابخانه ها، خرقه پارسای را
مجموعهٔ سه‌گانهٔ «سرود شاهنشاهی»، «سرود پرچم» و «سرود ملی» در دورهٔ رضاشاه تهیه گردید. این مجموعه دارای وزن و آهنگ یکسانی است. آهنگساز این مجموعه داوود نجمی مقدم و شاعر سرود شاهنشاهی و ملی محمدهاشم افسر و شاعر سرود پرچم عبدالرحمان پارسای تویسرکانی است. لحن دو بیت نخست این سرود کاملاً در درآمد دستگاه ماهور است، بیت سوم در گوشهٔ فِیْلی است و مصراع آخر فرود به درآمد ماهور می‌باشد.
اسلام در امان و ضمان سالمتست از یمن همت و قدم پارسای تو
وه که خلیل کی کند بابت بتکده چنین کان بت پارسی کند با دل پارسای من
در خبر می‌آید، که اعمال بنی آدم بمرگ همه منقطع شود و گسسته گردد، مگر صدقة روان، و فرزند پارسای شایسته، که پدر خویش را دعا گوید بعد از وی. و در خبر می‌آید که: ملک تعالی بنده را بنوازد و بزرگ گرداند، بنده گوید بار خدایا بچه عمل مرا باین رتبت رسانیدی؟ گوید بدعاء ولدک لک.
ضایع مکن دعای خود، ای پارسای وقت در حق بیدلی که نه در خورد این دعاست
هرکس که ترا بدید، لعنت کرد بر آدم پیر پارسای تو