جملاتی از کاربرد کلمه پارین
در خزان و باد خوف حق گریز آن شقایقهای پارین را بریز
گرچه اینجا هم از طریق مثال یادم آمد شراب پارین سال
خط شبرنگ را خوشتر ز زلف و خال می دانم من این تقویم پارین را به از امسال می دانم
ز من حکایت پارین مپرس و آن اکرام ز من شکایت امسال بین و این بیداد
سال پارین با تو ما را چه جدال و جنگ خاست سال امسالین تو با ما درگرفتی جنگ و کین
ربوده ای بجمال از بهار پارین گوی بهار پارین با تو نموده بودخزان
نشناخت مرا رفیق پارین زیرا که چنین ندید پارم
ای یارک دیرینم من عاشق پارینم بگذر تو زیار نو یاد از من پارین کن
عیش پارین را که کردی می شناس سال دیگر را بر آن می کن قیاس
مرو از ره به سرخی رویش که همان مرده شوی پارین است