پارگی
معنی کلمه پارگی در فرهنگ معین
معنی کلمه پارگی در فرهنگ عمید
معنی کلمه پارگی در فرهنگ فارسی
کهنگی و در یدگی انخراق
معنی کلمه پارگی در دانشنامه آزاد فارسی
پارِگی
جراحتی بریده شده. باعث ایجاد زخمی با لبه های نامنظم می شود.
معنی کلمه پارگی در ویکی واژه
دریدگی، کهنگی.
جزئیت.
قحبگی.
جملاتی از کاربرد کلمه پارگی
در درون این مواد، رگههایی تو خالی شبیه کانال یا فیبر وجود دارد. همچنین عامل ترمیم وجود دارد که در صورت پارگی این عامل بیرون ریخته و موجب ترمیم در بافتها میشود.
چه می گویم خلاب پارگینی است که سوی آب کوثر می فرستم
مرد که فردوس دید کی نگرد خاکدان وانکه به دریا رسید کی طلبد پارگین
شیخ الاسلام گفت: که معرفت صوفیان میتصنیف کنی و شرح کنی، آن نه مقال است «که» در سماع آید، تو بجان راه جان او بنتوان شناخت، آن وقت که ترا روح نماند و جز از شناخت آن وقت او بشناسی معرفت بقهر است، آدم با آن شناخت که اللّه را ایذر شناخت، در بهشت بنشناخته بود، نور مسکیدن معرفت او بنتوان و دید، که آن از آن او فزاید چون فزود آید، ازان عبارت نتوان کرد، از بهر آنک کسی نه اهل آن بود که آن نخواهد یافت بنشنود و آنک داند بشنید گفتن حاجت ندارد. شناخت صوفیان شناخت است آن دیگران پنداره است آن معرفت است که اینان بآن زندهاند، اینان بازان میروند، حیوة اینان آن معرفت ایذ اینان بازان میروند، حیوة اینان ان معرفت ایذ از شناخت اینان عبارت نتوان. آنجا که هست از آب پارگین بیش است، و آنجا که نیست از کبریت سرخ عزیزتر است.
یکی از کسانی که بارها مورد تجاوز جنسی و حتی پارگی اندامها قرار گرفت آرمیتا عباسی است.
برو که جای تو هم خاک به که معقد صدق از آنکه جای جعل پارگین به از گلزار
جان که آن روی را نخواهد دید نیست جان بلکه پارگین پلید
پشگهای گرد مقبول سمین دانه دانه جمع کن از پارگین
مگر حال درون چاک چاکم را ندانستی تو ای ناصح که منعم از گریبانپارگی کردی
آنانکه که از تجرع کوثر شوند مست کی یاد شور و ذکر نم پارگین کنند
به خاصه تو ای نحس خاک خراسان پر از مار و کژدم یکی پارگینی
بس رفو کردم، ندانستم که عُمر صد هزارش پارگی بر دامن است
در درون این مواد، کپسولهایی وجود دارند که در درون این کپسولها، عامل ترمیم وجود دارد (مطابق شکل) هنگامی که در الیاف پارگی به وجود میآید این کپسولها نیز پاره می شوندو عامل ترمیم به بیرون میریزد و باعث ترمیم بافت میشود.