پریشانحال

معنی کلمه پریشانحال در فرهنگ عمید

۱. دلگیر، دل تنگ.
۲. بدبخت.
۳. مضطرب. * بدحال.

معنی کلمه پریشانحال در فرهنگ فارسی

( صفت ) بدحال بدبخت دلگیر مضطرب ناراحت .

جملاتی از کاربرد کلمه پریشانحال

پریشانحال چون زلف بتانم چو چشم مست خوبان ناتوانم
درین میانه اندیشه ها بدل گفتم بود که نیک شود خاطر پریشانحال
چه جمعیت دهد زلفش که گر بینم به خواب آن را نباشد جز پریشانحالی من هیچ تعبیرش
می کشد آخر کارش به پریشانحالی غنچه سان دل ز چه در بند تمول باشد